از وحشت تنها شدن ، با هر غریبی ما شدن
هرگز مبادا اینچنین مجنون شدن! لیلا شدن!
مبهوت و مات رنگها، دور از خدا فرسنگها
عشق است نام این جنون یا بنده دنیا شدن؟
تا کی به اسم خواستن از حرمت دل کاستن؟
بس نیست ای دیوانه جان! بازیچه و رسوا شدن
در جستجوی خویشتن، بگذر ز بند ما و من
جاری شو و جاوید شو ای رود با دریا شدن
بی لذت پروانگی، شوقی ندارد زندگی
در پیش چشم شمع ها، ای کاش بی پروا شدن
# عطیه سادات_ حجتی