آره روحم خستس
وقتی فکر میکنم جای مدرسه رفتم شوهر کردم جای کنکور دادن از حاملگی اوق زدم جای دانشگاه رفتن پوشک عوض کردن یاد گرفتم جای کار کردنو تو اجتماع بودن با بچه سروکله زدم دلم میخواد خودمو بکشم
بارها به کشتن خودم فک کردم باز گفتم بچم چی
منم پسرم هنوز یه ماهش نشده ولی اولا که فک میکردم میگفتم خدایا همه روزمو ازم میگیره و فلان
ولی الان فقط به جنبه ی مثبتش فکر میکنم و خدارو شکر میکنم
خب عزیزم شما خودت خواستی زود ازدواج کنی زود بچه دار بشی ، واگرنه میتونستی سه چهار سال بعد عروسی بچه دار بشی ، چون سنت هم کم بوده میتونستی بعد از دانشگاه بچه دار بشی ،، حالا م فکرش نکن مهم اینه جوونی و با حوصله تری برای بچه هات
نگران نباش،غصه نخور،نهایت تا سه سالگی بچه دومت سخت میگذره،بعدش میذاری مهد و میری دانشگاه،نکته مثبتش اینه،مادر جوونی هستی،هم و حوصله برای بچه داری بیشتر،فعلا بیشتر نکات مثبت این دوران رو ببین،وقت برای غصه خوردن زیاده،
آره راست میگی
راستش سرماخوردم دیروز خیییلی حال خودمو بچم بد بود سرمو چشام از درد داشت میترکید دخترمم مدام بغلم بود پسرمم لوحه ح رو بد مینوشت خلاصه ک کلی کلافه بودم دلم غر زدن میخواست الان اوکی شدم دیگه باز با گودرت ادامه میدم😅😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
