من یه ماه پیش قهر رفتم
یعنی دعوامون شد فجیح
بزن بزن
خودشم گفت برو خونه بابات
رفتم پنج شنبه بود، شنبه صبحش با مامانم رفتیم دعا نویس
دو تا دعا داد
همون روز غروب شوهرم زنگ زد گفت گوه خوردم غلط کردم
فرداشم با گل و شیرینی اومد دنبالم
تا الانم محل سگ نذاشتم بهش و تو خونه خودمم
همش میگه ببخشید عوض میشم ادم میشم
تو هم حتما برو دعا بگیر
مطمئن باش اون مادرشوهر عوضیت هم پرش کرده هم دعا گرفته که دو ماهه یاده زن و بچش نیوفتاده