وقتی ذره ای حس میکنه خوشبختم می‌ره مامان و خواهر و برادرم یاد میده و میگه این پولداره و خوشبخته و هیچ کاری برای مامان و بابا نمیکنه ،نمیاد یه مسافرت ببره شون ،بعد همه با من دشمن میشن و بدرفتاری میکنن ،وقتی ام از بدبختیام میگم شروع میکنه از شوهرم بدگویی میکنه و شوهرمو تحقیر میکنه جلوی خانوادم نمی‌دونم از دستش چیکار کنم ،فکر و ذکرش تو زندگی من ،به نظرتون چیکار کنم ،
ارتباطم هم کمه باهاش ولی همش در حال یاد دادن خانوادس ؟ تنها شدم همه باهام بد شدن
کی حس میکنه
کی این کار و میکنه؟
وااای من دقیقا همینم
خواهرم اینجوریه
به دروغ پشت سر شوهرم خرف درمیاره
خواهر من دقیقا همینه
یه کاری کرد که بهم جهاز هم ندادن
برای خودش پول میگیره خرج دوست پسرش میکنه
منم عوضش با خاله و عمو و اینا ارتباط دارم ماجرا رو تعریف کردم واسشون اونا طرف من باشن
هرچند هیچکس پدر مادر نمیشه ولی دیکه چه کار میشه کرد اونا مغزشون تعطبله
پس یجوری بگو که اون خوبه ولی زندگی خیلی سخته و شرایط جامعه طوریه که نمیشه آدم آروم زندگیشو کنه و نفس راحت بکشه و بگو همه هم همین که نندازه کردم شوهرت و همینطور داستان بگو که نه از شوهرت بد گفته باشی نه احساس کنه راحتی
