دوماهه اومدیم خونمون هر سریع مامان شوهرم میبینتش میگه وای لاغر شدی
حالامامان منم ٣ روز پیش دید گفت فلانی چاق شدی
امروز مادرش رفته قرص چاقی خریده
شووهرم اومد گفت مامان برام قرص چچاقی خریده گفتم بسم الله یعنی چی؟مثلا اومدی اینجا لاغر شدی؟زشت نیست؟
غر غر کردم
بهم زنگ زد خاهر شوهر بیا بریمم خونه همسایه گفتم میخام ی سر برم تا خونه مامانم نمیام
بنظرتون ری اکشنم چی باشه خیلی حرصی شدم بخدا
هیچی
اهمیت نده،بگو الان کن لاغر شده خوش تیپ تر شده
هیچی ولش کن ،ولی همینکه نه گفتن رو بلدی عالیه
بگو یبار فشارش رفته بالا رفتیم دکتر گفته باید وزنش پاییت باشه غذای سالم بخوره و فست و فود و شیزینی و غذای چربم پرهیز کنه وگرنه دچار دیابت و فشار میشه :)
بابا دس خوش😐 مادرشوهرت چه کار زشتی کرده😐
وای وای وای
یک سال اول زندگیمون کار شوهرم خیلی سخت بود و مدام سرکار بود
لاغر شده بود
باورت نمیشه عمه ی همسرمم منو سوال جواب میکرد که چرا برادرزادمو لاغر کردی😐😁
خداروشکر کارش عوض شد چاق شد دیگه دست از سر من بینوا برداشتن😁
هیچ ری اکشنی نشون نده
منم پریشب مادرشوهر بعد ۴ماه اومد خونم چون باردارم ودرد دارم ایرادی ازخونه و گردوخاکی راه پله ها نگرفت چون نکنه پسرش مجبورشه تمیز کنه بی پدر.
فقط ایراد از موهای پسرم گرفت چون مدل موها داداشمه .
برگشت گفت چقدرررر زشته برو درستش کن ویساعت بعد گفت چقدررر لاغر شدی به شوهرم.
من حتی نگاشم نکردم خودش لال شد
درعوض اونموقع من حرص نخوردم
