یه نفر ک از اول زندگیش دنبال این بود ک دیگران راضی نگه داره . جوری ک تو تصوراتش یا واقعیت اگ ازش تعریف تمجید میکردن . خیلی خوشحال میشد و اما هیج وخ سعی نکرد خودش راضی نگه داره
همش حس میکرد دیگران مهمترن
الان ک بزرگ تر شده و حس میکنه خودشم مهمه باید خودشم راضی باشه انگار نمیتوته
یه حسی نمیزاره
هنوز درگیر راضی نگه داشتن دیگران و این خیلی بده
حرعت نه گفتن نداره
اصلا نمی تونه بین خودش و حریم شخصی خودش راحت باشه همش داره کلنجار میره و تو جنگ با خودش
کلا اینکه خودش باشه تک تخیلاتش فقط تو واقعیت هیج و ثبات شخصیت نداره انگار شخصیتش وابسته به دیگران .
مثلا میخاد یه حرفه دنبال کنه و برای خودش باشه اما نمیدونه جی مثلا کیک و شیرینی ب صورت تخصیصی کلاسش رفته ولی هنش با خودش میشه نکنه من ب این علاقه ندارم