شوهرم از عصر بچه رو برده خونه مامانش...منم تو خونه تنها تا اینموقع...
انقد بچه رفته اونجا ک با گریه برمیگرده خونه.
احساس میکنم اونا رو ببشتر از من دوس داره...
بچم ۲سالشه...
اگه خونه مامان خودت بود چه حسی داشتی؟ بازم ناراحت میشدی؟
نه خوشحالم میشم
ناراحت میشم واقعا
از خدامه
منم وقتی خیلی کوچیک بود دوست نداشتم تنها بره اونجا و اصولنم نمیرفت. مگه اینکه مجبور میشدیم.
من هییییچ وقت و هرگز از اینکه بچم بره خونه ی پدربزرگ مادربزرگش ناراحت نمیشم.اتفاقا خیلی هم استقبال میکنم و خوشحال میشم.بچم محبت میبینه و محبت یاد میگیره.
ایتجور که شما گفتی آره واقعا من ناراحت میشدم
نه اگه خودش دوست داره بره بره منم فیلم مورد علاقم دانلود میکنم نگاه میکنم و از تنهایی خودم لذت میبرم
مادرشوهر انگار بنده خدا افعی دو سره خب مامان بزرگشه فک کن خونه مامان خودته
میدونم الان چ حسی داری..
ولی سعی کن ب این فک کنی که چند ساعتی فرصت استراحت داری
😐 از طرف مادر شوهرت خودکشی کنم خوشحال میشی؟
بچه ات بره خونه مادر خودت بازم بهت برمیخوره؟
اونم بچه دوساله مگه توپِ ک توو زمین حریفه
از خدام بود
توام بجا غصه خوردن خونه رو جمع میکردی
حموم میرفتی
به خودت میرسیدی
پیاده روی میرفتی
یکم فیلم می‌دیدی
کتاب میخوندی
حتی برای یک ساعت هم نشده بدون من برن تا کوچیک بودن
چون اعتقاد داشتن بچه عروس رو نباید نگه دارن
نوه فقط بچه دختر
بچم پسره میزارم بره ولی اگه دختر داشتم به هیچ عنوان ، دختر بچه باید جلو چشم باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز