2777
2789

توشرایط سختی هستم نقطه صفرخرجی نداشتم مجبوری میرفتیم خونه بابام شام ونهارکه به چشم زن برادرام خیلی میومدشوهرم روماشین کارمیکردکه سه باره موتورماشینش دارم میسوزه داداش بزرگم خیلی پولداره کارخونه داره زنش خیلی تحقیرم میکردیه مثل نوکربامن وشوهرم برخوردمیکردسالیان سال که زن داداشم باهام اینحورصحبت میکنه که هیچ وقت توروش نموندم تااینکه دیگه بریدم یه روزکه رفتم رفتم خونه داداشم یکی ازماشینای داداشم روقرض کنیم بریم وسیله بخریم برای ماشینمون که شوهرم ماشینش رودرست کنه بره سرکارزن داداشم باناراحتی زیادگه داداشت راضی نیست ماشینمون روببرین گفتم خوب اشکال نداره نمیریم گفت نه بروباناراحتی وقتی حرکت کردیم دورشده بودیم گفت برگردفلشمون روبیارین گفتم حرکت کردیم گوشی روقطع کرددیگه وقتی برگشتیم ماشین رواوردیم دیگه باهاشون قطع رابطه کردم الان داداشم هرکاری ازدستش برمیادبرای ناراحتی من میکنه ومدرومادرم هم‌پشتش هستن چون پولداره باپدرومادرم هم قطع رابطه کردم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ازووقتی که اومده توخونمون پای همه فمیل روقطع کرده حتی خواهرناتنی دارم الان یه پنج سالی میشه خونه بابام ننیادازبس داداشم وزنش اذیتش کردن الان چندماهی اشتی کرده باپدرومادرم اونم کم میاداگرمن باشم خوته بابام بیشتربه خاطرمن وبابام میاددوتازن داداشدیگه هم دارم بااوناهم‌همین جوره ولی خوب میگم چون پولدارن داداشم همه تزش حساب میبرن دیگه منم خونه بابام نمیرم خیلی اذیتم کردن همش طعنه وکنایه مثل گداهاباهم رفتارمیکردن وهمش مسخره شوهرم که چی بگم 

کلا توی مشکلات هیچ کس پشت آدم نیس تازه دل میشکنن و تحقیر میکنن منم دوست دارم دیگه هیچ کس رو نببنم

داداشم وزنش کاری کردن که  بیشترفامیل باپدرومادرم هم قطع ارتباطن حتی خالم پیش پدرم که سکته کردنیومدکسی نمیدونه علتش روولی من میدونم که دخترخالم بهم گفت

منم باهات همدردم ولی با این تفاوت که من خواهرشوهرم باهامون اینکار رو کرد. هرکاری داشتن شوهرم براشون انجام میداد تا برقکشی خونشون رو هم کرد ولی وقتی شوهرم ازش خواست که یه برگه امضا کنه برای دست چک گرفتن، نکرد. بعضی ادما فکر میکنن اگه برای بقیه کاری کنن ازشون عقب میمونن درصورتیکه اینطور نیست

ازپدرومادرم هم خیلی ناراحتم من وقتی یه روماشین پدرم روازش قرض میکردم مادرم کلی نارحتی درمیوردوپدرم کلی ناراحتی ولی برای بقیه بچهاشون اصلااینجورنبودن من وشوهرم به عنوان نوکرتوخونه بابام شناخته شده بودیم ولی پسراش وعروساش مثل پادشاه وملکه بودن حتی برادرزادم اگرحرفی میزدمیگفتن اون راست میگه شوهرتودروغ میگه ثابت که میکردم بچه دروغ میگه نیگفتن خوب دیگه همین

منم باهات همدردم ولی با این تفاوت که من خواهرشوهرم باهامون اینکار رو کرد. هرکاری داشتن شوهرم براشون ...

نمیدونم انقدردعامیخونم نمازقرآن ولی به نون شب محتاجم انقدرتلاش میکنیم من وشوهرم ولی دری به رومون بازنمیشه الان خرجی خونه نداشتیم مجبورشدیم بیاییم خونه مادرشوهرم چندروزی بمونیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792