ببخشید بچه ها میخواستم اتفاقی حدود یه ماه پیش برام اتفاق افتاد و بگم
من ۲۱سالمه پشت کنکورم دارم برای پزشکی میخونم روزی حدود ۱۲ ساعت درس میخونم چون واقعا عاشق پزشکیم
داستان از جایی شروع شد که من بعضی وقتا که خسته میشدم آخرشبا میرفتم تو گوشی یه شب تو یه گپی عضو شدم یه پسری بود تو گپ اسمش مهراد بود خییلی خوشگل بود چون عکسش پروفش بود خیلی خوب من حدود دوهفته تو گپ بودم یه جورایی وقتی اون تو گپ بود منم بودم اون نبود منم حوصله هیچ کس و نداشتم دوس داشتم همش باهاش چت کنم هروقت باهام شوخی میکرد مثل بچه ها ذوق میکردم پیش خودم فکر و خیال میکردم یه شب رفتم پیویش کلی باهم چت کردیم اما بهش از اینکه عاشقشم چیزی نگفتم کلی باهام درد و دل کرد اونجا فهمیدم که زن داشت عاشق زنش بود اما زنش بهش خیانت کرد زنش بخاطر پول باهاش ازدواج کرده بود بعد از چند سال از هم جدا شدن اما هنوزم عاشق زنش بود میگفت بدون اون هیچ کس و نمیخوام من اونشب وقتی اینارو شنیدم تا صبح گریه کردم اما بعدش پیش خودم گفتم یه کاری میکنم عاشقم شه اما زهی خیال باطل من خیلی دوسش داشتم