امروز یه شماره ای تو کیفم دیدم ولی هر چی فکر می کنم من همچین شماره ای ننوشتم!! صفحه 2

سمبوسه۶

عضویت: 1402/01/22

تعداد پست: 3483

همکارات شاید باهات خواستن شوخی کنن

لطفا کاربر آقا نیاد تاپیک هام و ریپ نزنن زیر کامنت هام تو نامحرمی سایت زنونه چی میخای

1402/07/02

|

21:27

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

اهمیت نده بندازش دور، به روی خودتم نیار تو همکارا برات حاشیه درست میشه

منم از همین می ترسم،،به همسرم گفتم گفت شاید درِ کیفت باز بوده تو بازاری جایی کسی انداخته بهشون چیزی نگو.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:27

2 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

ول کن هیچ کاری نکن اش نخورده ، دهن سوخته میشی

آخه نکنه کار اونا ست و باز یه جور دیگه انجامش بدن.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:29

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

نه بابا نپرسی ازشون شاید خود اون اقا تو اتوبوسی مترویی جای انداخته

نمی دونم شاید،،من با اتوبوس جایی نمیرم ولی شاید رفتم بازار و بیرون کسی انداخته.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:30

2 نفر لایک کرده اند ...

مشاورکنکوررر

عضویت: 1402/04/19

تعداد پست: 2089

منم از همین می ترسم،،به همسرم گفتم گفت شاید درِ کیفت باز بوده تو بازاری جایی کسی انداخته بهشون چیزی ...

اره بابا ینفر انداخته

اصلا نگو به کسی

بیخیالش شو

خدایا شکرت

1402/07/02

|

21:31

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

طرف شماره داده بهت باهاش دوست شی

از این عصبی ام که حس می کنم یکی از آشناهامه و می خواسته مثلاً آتو بگیره و امتحانم کنه،،شوخی ام نبوده باشه.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:32

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

همکارات شاید باهات خواستن شوخی کنن

نمی دونم.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:34

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

اره بابا ینفر انداخته اصلا نگو به کسی بیخیالش شو

نمی دونم،،دیگه نمی گم،،بی خیالش شدم.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

21:36

خوشگل_ناز

عضویت: 1399/09/14

تعداد پست: 913

اگه خودت خودت ننوشتی

به جز محل کارت دیگه کی به کیفت میتونه نزدیک شه

1402/07/02

|

23:04

مدیر استارتر

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 23112

اگه خودت خودت ننوشتی به جز محل کارت دیگه کی به کیفت میتونه نزدیک شه

همسرم می گه لابد درِ کیفت باز بوده تو بازار یا جایی کسی انداخته متوجه نشدی.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد.... //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

1402/07/02

|

23:49