من الان طلاق بگیرم بچمو میدن به من یا پدرش؟

هنوز 20روزه مادر شدی

بعد به این که بچتو بدن به تو یا پدرش فکر میکنی

مادر شدنت مبارک

یاد خودم افتادم بچم که به دنیا اومد خواهرم میگفت دیوونه شدی چرا هیچ نگاهتو از بچه برنمیداری

اینقد حس مادر شدن زیباست که واقعا هیچ کلمه ی در حد حسش نیست نگاش میکردم ساعت ها بعد اشک میرختم

ثمره کدوم ثوابه مادر شدن

خلاصه مطلب.به اون بچه شیر زهر شده مادر نده.وقتی عصبانی میشه یا شیرت بی مزه میشه یا طعم بد میده.الکی استرس و مریضی و نگرانی همزمان به اون بچه با شیرت نده.ادم بخاطر زندگیش هرکارغیرممکنی میکنه.وای ب این ک بچه هم داشته باشه.حالا گر شرایطت غیر قابل تحمل فقط چندماهی صبوری کن اون بچه باارامش ب ی جایی برسه

یاد پسر عموم افتادم که ۲۰ روزگی مامانش گذاشتشو رفت  

پدر درست و حسابی هم نداشت.تا الان که سی و خورده ای سالشه یه غمی همیشه تو چهره شه

اگه راه داره و درست میشه نرو.بخاطر اون طفل معصوم

بسم الله.....حالا بزار زخمات خوب بشه

بعدشم اینا طبیعیه خود مرد الان تحت فشار و سختشه ک بچه بین توجه و محبتای پی در پی شما دوتا قرارگرفته.مردا از بچه بیشتر محتاج توجه ومحبتن...

چندسالته؟

کاش میشد بری مشاور مردا بعد زایمان عوض میشه شما هم ضعیف شدی به تغذبه ات برس ویتامین بدنت چک کن کم نباشه الان که وقت جدایی نیست زود تصمیم نگیر خدا کمکت کنه ان شالله

چقدر الکی به طلاق فکر میکنین.اگه انقدر آدم ضعیفی هستی و هنوز به بلوغ نرسیدی که به خاطر سرد شدن چند ماهه همسرت میخوای بچه ۲۰ روزه تو ول کنی بیخود کردی اون بچه رو وارد این دنیا کردی

شاید واقعا مقصر این مشکلات زندگی اکثرا با شماست...به خودت و رفتارات فکر کن از طرف خودت نه.با وجدانت و از سمت یه ادم بی طرف به قضیه نگاه کن.اونوقت به موقع دعوا اشتی و حتی قهرمیکنی

سرد شدن دلیل طلاق گرفتنه ؟؟ میخوای بری تو دادگاه بگی شوهرم سرد شده طلاق میخوام ؟ 

من انقدر از این حرفا و بدترشو شنیدم.ولی نشون دادم که هنوز باعشق کنارشم و بهش نگاه میکنم...الان خیلی چیزا برای من تغییر کرده...اینم بگم ک خودم مقصر بودم و میشنیدم.مردا حساسن و ملتمس جنس زن.ذاتا باید ب زن وابسته باشن اولش مادرشون بعد عروسی هم زنش.ب قدر نیازهاش براش کافی نبودی.حتما نباید توجه باشه ک.بعضا باهاش مثل یه بچه نازشو بکش حتی تو بحث یا ارومش کن بعد حرفتو بزن

ما زنا میگیم هرکی حرصمون داد.جرش میدیم.درحالی ک بامرد به هیچ عنوان نباید اینجوری تا کرد..اینو بعد۶سال فهمیدم

عه تبریک میگم.بچتون پسر؟میشه یکم از حالات و تحولات بدنت و علائمت بگی.ممنونم

ممنون عزیزم،  اره پسرن ، دوقلو هستن.من چون دوقلویم نسبت به تک قلوها سخترم  الانم که دیگه نمیتونم راه برم . سه ماه اول حالت تهوع شدید داشتم سه ماه دوم نسبتا راحت گذشت الانم که پا به ماهم🥰🥰🥰🥰

سلام عزیزم امیدوارم هرچه زودتر این پیام منو بخونی من اکثر تاپیک هاتو خوندم گلم تو زندگیت مشکل اساسی نداره که بخاطرش بخوای طلاق بگیری شوهرت هم ظاهرا مرد خوبیه مسئولیت پذیر و دست و دلبازه، تنها مشکلی که الان دارین هورمون های تو به هم ریخته شوهرتم چون تازه زیر بار مسئولیت رفته و پدر شده هنوز استرس داره تو فک نکن برا مردا راحته نه برای مردای خونواده دوست و مسئولیت پذیر، سخته پدر شدن... شوهرمنم عین شوهر تو یه مدت استرس داشت اخلاقش عوض شده بود منم بخاطر به هم ریختگی هورمون هام همش دعوا داشتیم باهم بچه که بزرگتر شد ماهم پخته تر شدیم کم کم مشکلاتمون حل شد تو فقط صبوری کن این روزها بگذره همه چی درست میشه فقط به حرف شوهرت گوش بده هرچی گف بگو باشه تو راس میگی حتی اگه از خونوادت بد گف بگو تقصیر من چیه خب خونوادمه، اما باشه تو حق داری، ببین بعدش چقد باهات خوب میشه شوهرمنم همش هرچی از خونوادم میگف من هواداری میکردم و سر اونا دعوا میکردیم بعد دیدم هرکس زندگی خودشو دارا من چرا بخاطر تعصب کشی خونوادم با شوهرم جنگ راه بندازم...الان خیلی بهترشده باهام کلن بزرگتر که بشی میفهمی الان خونواده اصلی تو شوهرت و بچه اته، پس قدرشون بدون به سختی بچه دار شدی حیف نیس آینده اشو خراب کنی بچه طلاق بشه، عزیزم خداروشکر کن قدر زندگیتم بدون...گاهی ماها خوشبختیم اما خودمون خبر نداریم خدایی نکرده وقتی از دست دادیم قدر داشته هامونو می‌فهمیم...پس نزار دیر بشه زندگیتو خراب نکن با یه نوزاد کوچیک میخوای کجا بری، یه مشکل هم به مشکلات خونوادت اضافه کنی؟...پس اشتباهه خوب به حرفام فکر کن ...امیدوارم موفق بشی و بهترین ها برات رقم بخوره

ببخش اگه حرفام طولانی شد اما لطفا بخونش...چون خودم تجربه کردم دوس داشتم بهت بگم