شنبه ی بعدش که قرار بود نهار بیاریم
همه دخترای کلاسمون خورش سبزی سالاد و نوشابه اورده بودن جز منو و دوستام که پنج نفر بودیم ماکارونی اوردیم یکیم نوشابه اورده بود کوچیک بود هممون از اون نوشابه خوردیم بطریو خالی دادیم دست دوستم😂😂😂
شمااام از خاطرات مدرستون بگید
بهترین عمرم دبیرستان بود غذا پختن باقالی پلو دم کلاس جا موند بچه های کلاس بغلی خوردن یادش بخیر چقدر خندیدیم 😜😂
من کل خاطراتم تو این خلاصه میشه ک نارنگی میاوردم مدرسه بعد مثل صگ میترسیدم خلاصه زهرمارم میشد//:"
دوستم پول میاورد
ساندویج میخرید
چهار پنج نفری میافتادیم روش
ساندویچه له میشد
ولی انقدر مزه میداد
جالبه معاون مدرسمون ما رو دیده بود
و کلی ذوقمون کرده بود😁
من ۳ سال دبیرستان خیلی دوست داشتم
عالی بود
سوم که بودم یه دختر کلاس اول دبیرستانی عاشقم شده بود
هر روز برام دونات میخرید میداد به دوستش برام میاورد
