2777
2789
عنوان

ی خاطره از گذشته اومد تو ذهنم، خیلی دلم گرفت

| مشاهده متن کامل بحث + 1494 بازدید | 113 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مزاجی منظورم بود

نه عزیزم سرد نیستم برای خودم احترام و ارزش قائم

حق من مردیه که توی تایمی مثل پریودی حواسش بهم باشه و بهم احترام بزاره نه مثل ببخشید عروسک ج.ن.س.ی هروقت میتونم نیازشو براورده کنم بیاد سمتم هروقت نتونم بهم محل نده

منم شش ساله جدا شدم همسر سابقم عشقم بود اما متاسفانه نتونستیم با هم زندگی کنیم زیر سقف که رفتیم تازه تفاوت ها خودش رو نشون داد خانوادش منو اصلا دوست نداشتن با اینکه من از احترام کم نمیذاشتم هر هفته خونه مادر شوهرم بودم براش مثل کلفت کار میکردم خونشو میکردم دسته گل ولی دریغ از یه محبت نه برام عروسی گرفتن نه هیچی سه سال تو یه اتاق بالای خونه خواهرم زندگی کردم بچه دار شدم تو حاملگی چقدر زخم زدن بهم اخه من چهل و دو کیلو بودم همش میگفتن چی میخوای بزایی چقدر گریه میکردم اما خدا خواست و یه دختر زیبا و تپل بهم داد بعد اون تونستیم یه زیر زمین اجاره کنیم چند سال اونجا بودم شوهرم افتاده بود تو کار کفتر بازی و رفیق بازی من و بچه همش تنها کم کم وضع مالیمون خوب شد به خواست خدا اما چه فایده شوهره شده بود مشروب خور حرفه ای کفتر باز تمام بدن خالکوبی چند بارم تو خونم موی زن پیدا کردم یبارم ک ا ن د و م خوش خرج بود کم نمیذاشت ولی دریغ از محبت و درک فقط دنیاش شده بود کفتر و رفیق بچم مریض میشد باید ز میزدم داداشم بیاد ببره دکتر چون اقا یا نبود یا بود انقدر مست بود که نمیتونست پاشه اخرم دخترم دوازده ساله شد جدا شدم دوست دخترش تو اینستا به من پیام داده بود که سه ساله باهاش دوستم و خونه مجردی داره و .. خیلی سختی کشیدم افسرده شدم استرس و اضطراب گرفتم ولی گذشت الانم ازدواج دوم کردم خدا رو شکر همسرم عالیه ولی درد گذشته فراموش نمیشه همیشه دوست داشتم کنار همسر اولم بمونم و عمرم با اون تموم بشه ولی خب نمیدونم حکمت خدا چیه خدا برای همه خیر بخواد غصه بخور اما بدون حکمت خدا بیشتر از فهم ما قدرت داره 

منم شش ساله جدا شدم همسر سابقم عشقم بود اما متاسفانه نتونستیم با هم زندگی کنیم زیر سقف که رفتیم تازه ...

اره جدایی خیلی درد داره، حتی اگر شوهرت بدترین مرد روی زمین باشه

منم مث تو دلم میخاست کنار اون پیر بشم

واسه وسایل، چقدر وقت گذاشتم با دقت بالا و تحقیقات انتخاب کزدم همرو، ولی یکی دیگه داره استفاده میکنه

چقدرررررررررر در برابرش بی دفاع بودم، تلاش میکردم همه چی بهتر بشه، ولی اون خراب میکرد، هی میجنگید با من

تو اون مدت ک شوهرداشتم، اما تنها بودم، هیچ دوستی نداشتم

وقتی قهر بودم، با خانوادم بیرون نمیرفتم، اونا میرفتن من تنها تو خونه بودم، چرا. چون میترسیدم بعد اینک اشتی کنم و بفهمه با خانوادم بیرون رفتم، تهمت بزنه جنجال درست کنه

خودش  ک رفیقم نبود، منو از همه جا و همه کس دور کردافسرده بودمو ناامید

بازم این اخریا نمیخاستم جدا بشم ازش، هم قبل از طلاق هم بعد از طلاق خاستم بهش برگردم ولی خودش نخاست

اره جدایی خیلی درد داره، حتی اگر شوهرت بدترین مرد روی زمین باشه منم مث تو دلم میخاست کنار اون پیر ب ...

اره عزیزم میفهممت من خیلی عذاب کشیدم روحی داغون شدم ولی خدا بهم کمک کرد فقط از خودش بخواه که بهت ارامش بده و بخت خوب درد ها ما رو قویتر میکنه و تجربه ها پخته تر درسته یه تیکه از عمر و وجودمون میره و یادش همیشه میمونه اما قوی باش منم خیلی وقتا یدفه یاد گذشته میاد تو ذهنم هم خوب هم بد میشینم ذکر میگم آرامش میگیرم یا باسط یا خالق یا شافی یا ودود  هر وقت دلت گرفت اینا رو بگو و بگو خدایا من فقط به خودت سپردم  زندگیمو و رها میکنم مطمعن باش برات بهترین ها رو رقم میزنه 

اره عزیزم میفهممت من خیلی عذاب کشیدم روحی داغون شدم ولی خدا بهم کمک کرد فقط از خودش بخواه که بهت ارا ...

ببین میگم، ذکر میگم نذر میکنم

ی روز حالم خوبه ها، ولی میبینی پشت بندش مدام بد میارم

منم ناامید تر از قبل میشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792