یه خانوم هست افغانی میاد یه وقتی خونه من کمک امروز بد مدتها خواستم انگشتر و دستبند کارتیم بندازم همه طلاهام تو مغازه شوهرم تو گاو صندوق ولی دستبند انگشتر همیشه با النگو دخترم خونس دیدم نیست هر جارو گشتم پیدا نکردم شک کردم به این زن چون اونسری دم دست بود شوهرم گفت بردار منم گفتم برنداشتم شاید برداشته گفتم حالا این دو روز خوب میگردم اگه پیدا نشد میدونم باهاش چیکار کنم که یه لحظه تو دلم افتاد کمد پسرممم بگردم شاید اونجا رفتم گشتم دیدم اونجا حالا میگم حتی تو دلم تهمت بهش زدم باید ازش حلالیت گرفت خیلی ناراحتم که زود تهمت زدم