بهش میگم بابا خواهرت چندین بار دعوت کرده ولی نمیای بریم میگه من خودم به آجیم میگم میگه من نمیام اونا بیان قدمشون رو چشم هیچ جا نمیره مهمونی فقط خونه ی باباش که اونم یه جورایی خونه ی خودش محسوب میشه البته اونم برای یک الی دو ساعت یعنی زود بر می گرده میگه آرامشی که تو خونه ی خودمو در کنارت دارم هیچ جای دیگه ندارم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کاربر khestara70 که رمزشو فراموش کرده🥴---دوستان پروفایلم به هیچ فرقه ای ربط نداره این یک سحابیه،سحابیه چشم خدا یا مارپیچ، که از گاز و گردو غبار تشکیل شده سحابی ها گورستان و زایشگاه ستاره ها هستن همینطور از قشنگیای افرینش🙂البته تو این عکس زیادی اب و تابش دادن عکس واقعیشو میتونین سرچ کنین😍
😌گویند ک هر تیره شبی را سحری هست خدایا روزی صد هزار بار شکرت بابت تو دلی که بعد از انتظار بهم دادی خدا جونم مراقب حسامم باش و سالم تو بغلم بزارش دوستت دارم قلب مامان روح بابا منو بابایی با عشق منتظر لمس دستاتیم
😌گویند ک هر تیره شبی را سحری هست خدایا روزی صد هزار بار شکرت بابت تو دلی که بعد از انتظار بهم دادی خدا جونم مراقب حسامم باش و سالم تو بغلم بزارش دوستت دارم قلب مامان روح بابا منو بابایی با عشق منتظر لمس دستاتیم