خدا خیلییییی مهربونه خیلیییییی ۴ ماه بود از دوست بچگیم خبر نداشتم باهم تو یه دبیرستان بودیم ولی اون دبیرستانمون قرار بود جا به جا شه و ماهم مجبور بودیم برای یازدهم بریم یه دبیرستان دیگه دوستمم وضعش خیلی بد بود بابا مامان نداشت و پیش عموی مجرد و شیطان صفتش بود ک خیلی محدودش کرده بود و تا امروز ما صداشو نشنیده بودیم ...خلاصه امروز زنگ زدیم به مادر بزرگش گوشیو داد به دوستم وای صداشو که شنیدیم از خوشالی گریه کردیم...💔گفتیم کدوم دبیرستان رفتی گفت......... دقیقا منم همونجا ثبت نام کزده بودم چون جا همه جا پر بود🤧💔الان حکمت خدا رو فهمیدم که چرا اونجاها که رفته بودم پر شده بود😭😭😭