یه اشنایی داریم نزدیک پونزده سال زندگی کردویه دخترهفت ساله داره ازخوشگلیش چشادرشتش توفامیلمون زبانزدبودیه ادم پولدارم اومدگرفته بودش کلاهمه جاریاشم خوشگل بودن پس بخاطرظاهربافامیلمون ازدواج کرد یه روزشوهرش بش گفت مشکل روانی اخلاقی دارم پامن نمون دخترفامیلمون هم میگه باهم درمان میکنیم ایرادی نداره واقعاهم دوسش داشت اخرش بعداینهمه سال زندگی دست یه دخترغریبه رومیاره خونشون میگه میگه اینودوستش دارم از زندگیم برو هاج واج وکلی افسردگی اخرطلاق میگیره شوهرش دخترشم ازش میگیره دختره باکلی افسردگی روپاخودش وایساده وکارمیره ولی دپرسه نمیذارن قشنگ بچشوببینه نتونست بگیردش حتی دخترشم پرکردن که مادرخوبی نبوده براش واونم ازمادرش خوشش نمیاددیگه.یکسال درگیردادگاهه که مهریشوبگیره طرف فوق پولداربودامایه شاهدمیبره وقسم دروغ میخوره پدرمم ازخونه پرتم کرده بیرون پولم ندارن دادگاهم قسط بندی کرده براش سالی یه سکه به همین راحتی باسالی یه سکه چیکارمیتونه بکنه دخترشم نداره شوهرشم که خونه میلیاردی همون باباش میخوره میخوابه حتی اون دختره روهم نگرفت اینکه اینجوری راحت قانون پیچوندرفت یعنی چی واقعا