من باردارم ... الان لکه بینی دارم و باید استراحت کنم خانواده شوهرم فهمیدن مادرشوهرم میخواد بیاد پیشم وایسه با اینکه سنش بالاست پدرشوهرمم تنهاست... بعد من میگم مامانم میاد خواهرشوهرم میگه نه مامانت سختشه بیاد ما میایم.... یه بار دیگه حالم بد بود مامانم اومده بور پیشم همین خواهر شوهرم اومد دید ب مامانم گفت شما اگه نمیتونی برو من خودم میام ازش مراقبت میکنم من با پرویی اینا چیکار کنم؟؟ شوهرمم تا بگی فلانی اینجوری گفت سریع میگه منظوری نداشته تو همه رو ب منظور میگیری
شوهرم هیچ مشکلی نداره خودش میگه بگو مامانت بیاد... ولی اینا هر روز زنگ میزنن تا از همه کارات باخبر باشن
چرا این تصور رو دارن که مامان شما سختش هست مثلا راهش دوره ؟ شهر دیگه هست ؟چه جوریه ؟
امان از دست شوهراااااا که ب خانواده ای خودشون میرسه بی منظور میکنن ولی تا ب خانواده ای خانوم براشون جبهه میگیرن
عزیزم بگو من با مامانم راحتم و تمام
ب همسرتون هم نگو وقتی براتون گارد میگیره
خو بزار بیان کاراتو بکنن خسته بشن برن شاید
بنده خداها کجای حرفشون بده
میخوان کمکتون کننن
ناراحتی نداره
بزارن بیان مادر خودتون هم کمتر درگیر بشه
حالا بیان برات کار هم میکنند؟ از رو محبت میگن بیان یا میخوان مامانت نیاد خونتون؟
یکم سیاست داشته باش بگو مامانت سنش بالاست سخته براش و بابات میاد من راحت نیستم اکثرا باید دراز بکشم و ... دیدی گفت نه اشکالی نداره بیان و ... بیان خوب تو هم کاری نکن و بزار ازت مراقبت کنن تا خودشون خسته شن
خودت بی خبر از اینا مامانتو بگو بیاد
چیزیم گفتن بگو با مامانم راحترم
مثلا میخوان کمک حالت باشن.ولی خب آدم با مادر خودش راحتتره دیگه.
الان کجای حرفشون بده
خب میگن ما کاراتو میکنیم چرا ناراحت شدی
خب چه اشکالی داره بیان؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
