سلام
بچه ها تو تایپک قبلیم گفته بودم که شوهرم رو میبرن کمپ
ما تا حالا ۱۰ بار ترکش دادیم یه بار رفت کمپ ۱۳ زور موند بعدش زنگ زده بود به مادر شوهرم که اگه منو از اینجا در نیارین خودمو میکشم . قول میدم بیام بیرون دیگه مواد نکشم .
الان ۳ ماهی میشه که از کمپ اومد بعد ۱ هفته باز شروع کرد
بعدش که من فهمیدم گفتم طلاق میخوام . گفت بریم کلينيک متادون بخریم با اون ترک کنم. اعتیادش هم هرویین هستش .
بعد که اومد با متادون ترک کنه بدبختانه حالا معتاد متادون شد
و هروئین هم میکشه
باز من بخت برگشته فهمیدم . به مادر شوهرم زنگ زدم گفتم بیان اینو ببرین کمپ یه دو ماهی اونجا
باشه من دیگه خسته شدم اونا هم گفتند باشه
قرار بود دیروز بیان ببرن که باز شوهرم به مادر شوهرم گفت توی خونه ترک میکنم
الان هم از دیروز خوابیده . اخلاقش مثل سگ شده
با دوتا بچه کوچیک و یه عالمه کار و بد اخلاقی شوهرم و خمار بودنش . پسرم هم سرماخورده اونم بی قراری میکنه . دخترم هم که دندون درمیاره اونم مریض شده هی گریه و زاری میکنه . خودمم که میگرن دارم همیشه سرم درد میکنه با این اوضاع دارم دیوونه میشم
مادر شوهرم که دم به دقیقه زنگ میزنه فلانی رو نزار بره بیرون گوشیشو چک کن دستشویی رفت برو دنبالش حمام رفت برو دنبالش . رسما بادیگارد شدم
الکی هم به پدر شوهرم گفت تو برو شهرستان من مواطب فلانیم . در حالی خونه ی خودش مونده داره گشت و گذار میکنه
دیگه سرم داره میترکه . فقط از خدا صبر میخوام که دیوونه نشم