اومدم خونه همسرم گفت کاش پیراهن مشکلی میخریدی واسم چون جلسه اداره مذهبی بودن و باید تاییده حراست میگرفت گفتم باشه الان میرم مغازه کنار خونه میخرم واست رفتم یک پسر جوان هستش گفت ببر همسرت بپوشه بعدخوشش اومد بیا حساب میکنیم گفتم اوکی بعد میخاست با چوبکار بده ببرم گفتم این بازکنید پس گفت میخای باهمین ببر باکلاستره منم از دهنم پرید گفتم مگه کلاس ب این چیزاس گفت ب چیه گفتم ب شعور وشخصیت طرف الان رییس من خیلی اذیت میکنه پس تحصیلات شعور نمیاره یهویی تو چشمام مکث کرد وگفت یکی از اشناهامون دوسالی از درسش رد شده ثبت نامش میکنید مدرسه همسرتون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.