من با دوتا بچه زیر ۶ سال با خانواده شوهرم رفتیم برای اربعین
سفر فوق العاده عجیب و سختی بود
توی هر مرحله سختی های خودش رو داشت
بار دومم بود که برای اربعین میرفتم ولی اینبار خیلی خیلی سخت بود
بخوام تعریف کنم چی شد از حوصله خارجه
الان دو روزه اومدم خونه ولی مریضی و خستگی امونم رو بریده
از لحاظ روحی و جسمی روز آخر در کربلا خیلی اذیت شدم و حال خیلی بدی دارم
بچه هام مریض شوهرم با تب از مرز تا خونه رانندگی کرد
قربون امام حسین بشم من از بار اول سفرم خاطرات خیلی خوبی تو ذهنم بود ولی اینبار اتفاقاتی افتاد که دیگه دوست ندارم برم
با اینکه دو روزه خونم ولی روحم به شدت خسته اس
ناراحتم که به بچه هام سختی دادم