سوال:سوال:ظهر با شوهرم بحثمون شد مادرشوهرم اینا از طبقه پایین شنیدن تو دعوامون اسم خانوادشو آورد گفت حسادت میکنی منم گفتم اونا کی احترامتو داشتن ک انقد الکی طرفدارشون هستی ،اوف حالا پشیمونم از حرفایی ک زدم و اونا شنیدن بعد از رفتن شوهرم صدای مادرشوهرمو از حیاط شنیدم ک داشت میگفت دختره ی فلان شده فلان میگفت بعدم یدفعه قبلنا من بهشون گفته بودم اون شب شام شوهرم تخم مرغ خورد ک ای کاش نگفته بودم الان مادرشوهرم میگفت شبا بهش بجا شام تخم مرغ میده بعدم اینجا هار شده😐منم 6ماهه باردار ،بخدا تا عصری ب زور 2لقمه غذا خوردم انقد حالم بده خدامیدونه،حالا موندم رفتم طبقه پایین دیدمشون چی بگم