آقا گذشتو ما صمیمی تر شدیم که این پررو شده بود و شوخیای جنسی یا حرفای جنسی میزد و من راحت نبودم و دوست نداشتم هر چی بهش میگفتم دوست ندارم نکن میگفت باشه ها ولی باز کار خودشو میکرد و منم هی به خودم میگفتم پسرا شاید همشون اینطورین من نمیدونم بعد اون آقا ما یه بحثی داشتیم که من گفتم آقا من دخترم و نمیتونم اینکارو بکنم چون اولین قدمو همیشه پسر ورمیداره و این یه قانون نانوشتس
حالا اون یهو تغییر کردو گفت خودتو زیادی دست بالا گرفتیو میخواست منو تخریب کنه و میدونین چی بهم گفت ؟ گفت تنوع طلب
منی که پسر جرعت نداره بام چشم تو چشم بشه یا کسی توهینی بم بکنه یا بت پسری سروکار نداشتم شدم تنوع طلب چون یکی دوساعت از رو کنجکاوی که بارها بهش گفتم حرف زدم شدم تنوع طلب اون شد عیسی مسیح