بعد من همینجوری داشتم به پسر عمه ام نگاه میکردم و لبخند های شیطانی میزدم که بهت نشون میدم😑😑(منو پسر عمه ام باهم رقابت داشتیم تو همه چی) بعد خلاصه برگشتنی خونه خودمون یه دفعه من گفتم مامان من میخوام جهشی بخونم بعد هر دو تا شون شوکه شده بودن و بعد براشون ماجرا رو تعریف کردم و گفتند بازم نه خلاصه کلی اصرار که تورو خدا اگه من نخونم پسر عمه ام ازم جلو میوفته بعد کلی التماس گذاشتند رفتیم امتحان هوشو دادیمو تازه اول شهریور شروع کردم به خوندن بعد تا ۲۴ شهریور وقت داشتم تموم شه و اینا تو ۲۴ روز کل پایه چهارم و خوندم و کارنامه ام هم همه رو خیلی خوب گرفتم خلاصه مامانم گفت تا پایه هفتم به هیچ کس نگو که جهشی خوندی چشمت میزنن و فلان بعد من کلاس ششم که بودم کلاسا آنلاین بودن بعد من رفتم خونه مامان بزرگمینا یه دفعه پسر عمه ام اومد و دید تو گوشی گروه کلاسی نوشته شده پایه ششم و اون موقع پسر عمه ام خوند و گفت جهشی خوندی مگه نه؟
گفتم نه اشتباه سیستمی ناظم گفته درستش میکنیم اون موقع یکم شک کرد و مطمئنم یکم بو برده بودند که جهشی خوندم تا اینکه ۲ سال پیش پایه هفتم رسید کلی با ذوق و شده رفتم که بگم تا گفتم مامان بزرگم بدون چیزی گفتن برگشت و ظرفارو شست و بابا بزرگمم بدون چیزی کنترل رو گرفت تو دستش و تلوزیون کانال عوض میکرد فقط عمو بزرگم منو بغل کردو کلی قربون صدقه ام رفت بعد خیلی ناراحت شدم که برای یه مامان بزرگ و بابا بزرگ چه فرقی میکنه این نوه جهشی خونده باشه یا اون نوه بعد رفتم اتاق عمو کوچیکم دیدم رو تخت نشسته بعد خیلی دوسش داشتم با ذوق گفتم عمو من جهشی خوندم بعد اونم کلی خوشحال شد و بهم گفت خیلی جلو افتادی و اینا بعد عمه ام فرداش اومدن تا ماجرا رو فهمیدن گذاشتن رفتن بعد واقعا خیلی بهم بر خورد خب پسر عمه ام بود که باعث شد من حسودیم بشه😐
بعد عین طلب کارا باهام رفتار میکردن خلاصه که قبل به دنیا اومدن ما دو تا عمه ام اینو درست کرد که آره پسرم جهشی می خونه مامان منم(اسمشو نمیتونم بگم) کلی حسودی میکنه و بعد همون بلا سره خودش اومد :)
یکی تاپیک زده بود در مورد قانون جذب این خاطره یادم افتاد ببخشید طولانی شد