سلام دوستان سوالم اینه خانواده همسر من از روی محبت یا دخالت یا هرچی اسمشو بذارین وقتی میان پیش ما یا وقتی ما پیششون هستیم یهو بچه ها رو میبرن میگن بریم یه دور بزنیم بریم یه بستنی بخریم یا مثلا بریم پارک (بدون اجازه ی من... که البته من چیزی نمیگم ) ولی بعد یهو دو سه ساعت خبری نمیشه زنگ میزنم میبینم مثلا بچه رو بردن خونه ی عمه ش یا خونه ی اقوام دیگه مهمونی، بدون اطلاع من! و اگرم چیزی بگم بهشون برمیخوره مثلا اگه بگم دوست دارم بچه هام توی مهمونی با پدرمادرشون باشن میگن خوب الان هم با پدربزرگشه دیگه یا مثلا میگن رفته خونه عمه شه غریبه که نیست و بازم کار خودشونو میکنن...
علاوه بر این، میدونم وقتی میبرنش جایی بدون ما، اون سبکی که خودشون میخوان بچه رو بار میارن مثلا بهش نوشابه و چیپس و چیزایی که ما نمیدیم میدن یا مثلا عصر بدموقع میخوابونن بچه رو یا مثلا روی بازیش با دختر عمه ش نظارتی ندارن و امان از بازیای اون...هردفه با دختر عمه ش تنها بوده یا اذیتشون میکنه یا حرف زشت یادشون میده یا یه خطری میسازه ولی بااین حال چون ۹ ۱۰ سالشه هیچکس کاری نداره بهش و بهش حق میدن هرجور دلش میخواد با بچه ها رفتار کنه میدن بچه رو دستش که بخوابونه و بهش غذا بده و غیره و خودشون میرن دنبال کار خودشون و بچه ی من رسما میشه اسباب بازی اون بچه...
جدای از اینا اصلا همین که من و پدرشونو صاحب اختیار و دارای حق اجازه دادن حساب نمیکنن و خودشون تصمیم میگیرن و عمل میکنن ناراحتم میکنه...
به نظرتون چجوری بگیم که علاوه بر اینکه کدورتی پیش نیاد اثر بذاره و دیگه اینجوری نکنن؟