امروز پدرم داشت بدی مادرمو به مادربزرگم مادریم میگفت خالم شنید شروع کرد به پدر بزرگ پدریم که فوت کرده گور سوزوندن پدر سگ و ..... تو گورش و...
بابام هیچی نگفت ولی داییم شنید گفت ساکت شو اونم بیشتر شروع کرد بد و بیراه به پدرم گفتن و پدر بزرگ پدریم و...
خالمن گفت برو بمیر خفه سو حیف خواهر من
پدرم نزدیک پونزده سال از خالم بزرگ تره داییم گفت احترام نگه دار خالمم بابامو هل داد
پدرم بهش گفت شما همتون از دم روانی اید و...
اونم بیشتر فحش داد داییم خالمو گرفت زد🥲
حالم واقعا بده دیگه روم نمیشه تو چشمشون نگاه کنم🥲