مادرشوهرمو میگم من پنج ساله که عروسشم تقریبا هر روز هفته یا یک روز درمیون یا اون زنگ میزد یا من ،بعد سال پیش ما یه سفر رفتیم قشم شوهرم به مادرش که شب قبلش شام خونمون بودن گفت ما داریم فردا میریم مسافرت اونم گفت چه خوب خوش بگذره، ما که از مسافرت اومدیم تا یه ماه بهم زنگ نزد خیلی دلم گرفت پس اون زنگا کجا این یه ماه که اصلا زنگ نزد کجا؟ از اون موقع من خیلی سرد شدم ،با این که خیلی باهام خوبه ولی بهش اعتماد ندارم
مادرش زنگ میزد من ا ترس یا چندش میمردم چ حسای قشنگی دارید واقعا
وای ما هنوز بعد ۸ سال زتدگی برای مسافرت رفتن همچین رفتارایی رو میبینیم
حتی توی مسافرت نمیزنگن مردیم زنده ایم
بعدم میاییم کلی باد کردن
دیگه مادره اونم از شما ناراحت شده ک یواشکی و لحظه آخری رفتین و بهش خبر ندادین
شاید اونم گفته من اینقد دوسشون دارم اونا باخبر نکردن منو ک یه وقت نیام باهاشون
[QUOTE=309054507]باشه تو خوبی[/QU
پس چی خوبم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
