هبچی دیگه صبح که رفتیم دیدیم گوشی داداششو آورده نوکیا 1100بود تازه همینم تو صدتا سوراخ پنهان کردیم مدیر نبینع اونجام که رفتیم میرفتیم اون آخرای باغ که کسی نبینه زنگای خود گوشی که همش 10ثانیه پخش میشد رو میگذاشتیم و با اون حال میکردیم تازه حرکات موزونم درمیاوردیم