خانومایی که دور از خانواده خودشون تو یه شهر دیگه زندگی میکنن حالا به خاطر کار همسرشون یا بخاطر اینکه کلا همسرشون شهر دیگه بوده
میشه از سختیش بگن؟
یا حتی راحتیاش؟
من سختی خاصی حس نمیکنم
عادت کردم چون از زمان دانشجویی دور بودم ازشون
فقط دلتنگی که با زیاد شدن سنم بیشتر میشه یکم ازار دهنده هست
دلتنگی دلتنگی دلتنگی
راحتیش فقط اینه از نیش و کنایه و چشم هم چشمی فامیلای عقده ای راحتی .
بقیش سختیه
عادت میکنی ...همیشه میگن دوری و دوستی
سختیش فقط چند ماه اوله اگه شاغل باشی و همسرت هم خوب باشه واقعا راحته واقعا برای من سختی نداشته
راحتیش هم حفظ رابطه هاست
سختیش اینه میخوای بری سر بزنی یا باید دلتنگی شوهرتو تحمل کنی یا دلتنگی خانوادتو فقط میتونی یکیشو داشته باشی در یک زمان
خوبیش اینه دیگه کسی از زندکیت خبر نداره که چه خبره چه کار میکنی
سختی زیادی برا من نداشته بیشتر نکات مثبت بوده همینکه پیش کسیم که پناهمه حالم خوبه
هیچ راحتی نداره
فقط غربت و گریه
مخصوصا اگر مث من بسیار وابسته باشید
وابسته نباشید عین دوستم که از وقتی ازدواج کرده ی بار هم نرفته دیدن خانواده ش راحته
تقریبا عادت کردم و یک سال هم مونده که تموم شه برگردیم شمال
خوبی که نداره هیچی
ولی خب دیگه میگذره بخشی از زندگی منه و از اول ازدواج دونستم و قبول کردم،
البته چون سرکار میرم روزا زودتر برام میگذره،
کلا سخته ما دوهزارو خوردی کیلومتر از شهرمون دوریم
تو بدترین جای دنیا 😬😬😬
من اوایل ازدواج درگیر درسم بودم،کمتر دلتنگ میشدم..
بعد درسم تنهایی و غریبیم بولد شد..
و بعد بچه دار شدن واقعا درموندگی رو چشیدم..
حالام از همیشه دلتنگترم،وقتی بقیه رو میبینم که هر روز نه اما هر هفته میتونن به خانواده هاشون سر بزنن و من سالی یبار😔
بستگی ب شخصیت شما داره بعضی ها با دوری کنار میان
خوبیش اینه از قوم مادرشوهر به دورم ولی اینک مریض شم یا..بی کسم خانواده ام کنارم نیستن و بدتر حالم بد میشه ولی درکل عادت کردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
