بچه ها خیلی استرس دارم دوتا بچه دارم
هربار دعوا میکنیم تا پدر شوهرم منو زد هزار داستان شوهرم اصلا اخلاق نداره بالاخونه مادرشوهرم زندگی میکردم روانیم کردن
ولی هنوز دوسش دارم راه دیگه ای نمونده بود
جمعه دعوامون شد همش میره بیرون گوشیش خاموش منم اعصابم خراب شد گفتم گوشی خاموش میکنی فلان دعوامون شد گردنمو گرفت گردنبندمو پاره کرد گرفت ازم گوشیمو گرفت منو بالگد از خونه انداخت بیرون با دوبچه اومدم خونه مادرم
منم شنبه رفتم مهرمو گذاشتم اجرا نفقه بچه ها وماشین وحسابش تووقیف سیستمی شده فقط مونده برگه بگیرم برم ماشینوبگیرم
خیلی استرس دارم نمیدونم کار خوبی کردم یابد ولی همه زندگیم ب پاش رفت دیروز تولدم بود
بهم میگفت کاری میکنم تولدت ب یاد موندنی شه وشد