وقتی تازه چند ماه بود عروسی کرده بودیم شوهرم رو یاد میدادن اونم با من دعوا میکرد یه بار بحثمون بیشتر شد من قهر کردم رفتم بخاطر اینکه پام شکسته بود نتونستم واسه مادرشوهرم جارو بزنم منو کتک زدن بیمارستانی کردن، از اونموقع هرچی شوهرم بخره مثلا ماشین خریدیم پیش جاریم و خواهرشوهرم ابنا بهم گفت دیگه با پسرم راه بیا ها ماشین جدید خرید منم گفتم ما از اولش راه می‌آییم اگه کسی نباشه شوهرم رو پر کنه و سرش تو لاک خودش باشه از بس ناراحت شدم که اینو گفتم وگرنه اهل بی احترامی کردن نیستم
من فکر میکنم بی منظور میگفته و حواسش نبوده وگرنه نمی اومد از مادر شوهر دخترش جلوی شما بگه
ولی کار خدبی کردی گفتی فقط یه ذره نرم تر و با خنده میگفتی بهتر بود
مثلا میگفتی شاید بنده خدا حواسش نیست و بی منظور میگه مثل شما که همیشه همینو بی منظور به من میگین
ولی خداییش به نظر زن بدی نمیاد چون خیلیا یه هل پوکم به عروس و پسر نمیدن
دمت گرم که قشنگ حرفتو زدی 👌👌
عزیزم مادرشوهر منم دقیقا همینه.مادرشوهر دختراشم همینجورین.ولی نه مادرشوهرم تعجب میکنه از رفتار مادر شوهر دختراش. نه من برام مهمه.
ولی اونیکه خیلی خوبه و بی منظوره، هر روز شب که شوهرت کلید رو مینداخت در زود صداش میکرد و میگفت بیا این برنج و مرغ رو ببر بخور؟ که توش فقط یه تیکه مرغ و کمی برنج کلا یک نفره باشه رو میده؟؟؟ یا کوفته درست کرده نصفش رو بده به پسرش بگه ببر بخور؟؟؟ من هر وقت میرم خونه مادرم، بیشتز از من به اون میرسن
مادرشوهر من سر خورد و‌خوراک فرق نمیزاره
ولی مثلا من یه بار داشتم یه چیزیو براش تعریف میکردم که فلانی اومده خونمون من براش درس گفتم و این حرفا.اون وقت مادرشوهرم برگشته میگه الهی کاری که کردی بشه صدقه شوهرو پسرت😐😂
خودمم این وسط کشک
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
