بعدش گفتم تو چی ازدواج میکنی ؟بنظرتون نظرش از روی حسادت بود یانه اخه ی جوری گفت احساس کردم کار من اشتباهه دلیل ازدواجم محدود بودن خانوادمه خیلی محدودم میکنن البته اون خاستگار نداره هیچی شایدم از حسادت گفته باز میشه عکس؟
واقعا هرچی بیشتر جلو میرم با خودم میگم کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم، من اصلا دوس ندارم این همه فکر و خیال داشته باشم، کاش بچه بودم و همه بزرگترا واسم تصمیم میگرفتن و نگرانم بودن نه اینکه هرلحظه فکرم درگیر باشه و دغدغه مامان بابام و زندگیم و هزار تا چیز دیگهرو داشته باشم..🌱🦋›
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خانوادم خیلی محدود میکنه نمیزاره برم بیرون اصلا شاید با ازدواج بهتر شه شرایطم
اونم خانوادش محدودش میکنه ولی مثل من خسته نشده
نمیدونم خاستگار نداره اینجوری میگه یا واقعا هدفش اینه ازدواج نکنه و استقلال داشته باشه
واقعا هرچی بیشتر جلو میرم با خودم میگم کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم، من اصلا دوس ندارم این همه فکر و خیال داشته باشم، کاش بچه بودم و همه بزرگترا واسم تصمیم میگرفتن و نگرانم بودن نه اینکه هرلحظه فکرم درگیر باشه و دغدغه مامان بابام و زندگیم و هزار تا چیز دیگهرو داشته باشم..🌱🦋›
راست گفته ،ازدواج بدتر محدود میشی ،بچه بیاد دیگه بدتر
نمیتونم با شوهرم برم گردش؟یا بزاره با رفیقام برم؟
واقعا هرچی بیشتر جلو میرم با خودم میگم کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم، من اصلا دوس ندارم این همه فکر و خیال داشته باشم، کاش بچه بودم و همه بزرگترا واسم تصمیم میگرفتن و نگرانم بودن نه اینکه هرلحظه فکرم درگیر باشه و دغدغه مامان بابام و زندگیم و هزار تا چیز دیگهرو داشته باشم..🌱🦋›
واقعا هرچی بیشتر جلو میرم با خودم میگم کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم، من اصلا دوس ندارم این همه فکر و خیال داشته باشم، کاش بچه بودم و همه بزرگترا واسم تصمیم میگرفتن و نگرانم بودن نه اینکه هرلحظه فکرم درگیر باشه و دغدغه مامان بابام و زندگیم و هزار تا چیز دیگهرو داشته باشم..🌱🦋›