خیلی ناراحتم
امروز شوهرم بهم گفت که داداشش درخواست انتقالی داده به تهران
باهاش موافقت شده فقط مونده مراحل انتقالی و یه سری مصاحبه
شاید تا دوسه ماه آینده جور شد و اومد
خیلی ناراحتم
پدرشوهرم اینا هرروز خونه جاریمن می‌دونم اگر بیاد تهران اونا هرروز تهرانن و خونه منم میان میمونن
می‌دونم جاریم اگه بیاد همش میخواد تو زندگیم دخالت کنه (جاریم دختر داییمه)
چکار کنم بچه ها کمکم کنید سیاست یادم بدید
قبلش کجا بود
رفت و آمد زیاد نکن
بش زیاد رو‌نده
خدا صبر بده بهت
وای سر اتفاقاتی که نیفتاده نگرانی
نزار دخالت کنه و گربه رو باید دم حجله کشت
هیچ‌وقت به جاری اجازه دخالت نده هیچ وقت هیچ وقت یاهاش صمیمی نشو حتی اگه خاهرت بود دردول کن نکن از اولش جلوشو بکیر بعد پشیمون نشی
همش بهانه بیار باشگاهم سرکارم خریدم بپیچونش رو نده. کم کم خودش متوجه میشه
اگه از همه چیز زندگیت باخبرش نکنی چجوری میخواد دخالت کنه
رفتارت سرد باشه که به خودش اجازه دخالت نده به عبارتی سگ محلش کن،هر کسی خودش اجازه میده باهاش چه رفتاری بشه عزیزم،اگه هم حرفی زد فقط نگاش کن و هیچی نگو نهایت نهایت یه لبخند بزن و دوباره سرد نگاهش کن،من این کارو کردم و جوابه
اگه همیشه بری یه روز حال نداری یا دلت نخواد بری ناراحت میشن..رفت و آمدت رو قانون باشه..میری اونجا زیاد قاطی نشو اصلاااااا نمیگم بد باش یا مغرور باش ولی برا خودت حد و مرز بزار..مثلا هر حرفی یا هر شوخی نکن..من همه ی این کارا رو میکردم الان انگار وظیفمه همیشه باید بخندم اگه یه روز حالم بد باشه میگن بدش اومد رفتیم خونش یا اومد خونمون
