ی پسر همسایه داریم ک ماجراشوتو تاپیکای قبلی گفتم.ی سال از اونور برگشته بخاطر فوت باباش.وی سال منو زیر نظر داره.تا اینکه بعد سال پدرش.رفت ب ی واسطه گفت ک ب من بگه از من خوشش اومده برای اشنایی بیشتر وقت بزاریم.ک من سکوت کردم.چون عشق برام مهمه.ازینا بگذریم.من دوسش نداشتم حسم معمولی بود .بدمم نمیومد.ما همش با هم روبرو میشیم.گاهی با ماشین.گاهی من پیاده اون با وسپا.چشم تو چشم میشیم.جدیدا میبینمش تپش قلب میگیرم هول میشم.اونم همین طور.چون تقریبا دو روز درمیون یا هر روز اتفاقی هم میبینیم.دو تامونم جونیم و ب خودمون زیاد میرسیم.و تو چشمیم.وضع مالی جفتمونم خوبه.دوسش نداشتم ولی جدیدا احساس میکنم دارم علاقه مند میشم.قبول دارید هرکی تو شرایط ما بود .همسایه ،جفتمون خوش تیپ، وضع مالی در یک سطح، سن اون ۳۸ من۳۲.و خانواده هامون تو این محل معروف.هرکی تو شرایط منو این پسر بود عاشق هم میشدن یا ب هم علاقه مند؟؟؟؟؟؟مثلا یکی میره خواستگاری و عاشق میشه .یکی تو خیابون یهو میبینه.عاشق میشه.ولی ما چون مدام همو میبینیم ی سال و ب نظرم نمیدونم اسمش عشقه یا نه.انگار از ی همسایه رسید ب توجه و با دیدن زیاد شدن دوست داشتن و با ادامش شد عشق.و هرکی همچین چیزی براش پیش بیاد حتی از هم خوششون نیاد این همه همو ببینن و مجرد باشن و هم تیپ و سطح عاشق میشن چ بخوان چ نخوان.عاشق هم میشن؟؟؟؟؟یا نه