اعصابم خیلی خورده نزدیک ساعت ۱۲ اومدم برم دستشویی یه مارمولک چسبیده بود به دیوار نزدیک دستشویی😰منو بگو دیگه مگه من میتونم زندگی کنم دقیقا موقعی که مهمون میخواد برام بیاد مارمولک رفته تو چهارچوب در آپارتمانم قایم شده زنگ زدم مامانم مجبوری با بابام اومدن خونه بعد از ۴ ماه قهر پدرم واسه اولین بار اومد خونه من خیرش میتونه این باشه شرش اینه که تا بابام اومد بکشش آب شد رفت تو زمین هر چی دنبالش گشتن پیداش نکردن😭💔 من دیگه نمیتونم زندگی کنم خداااا فوبیای شدید دارم سرم داره میترکه چیکار کنم موکتم همرنگ مارمولکه اس بیاد رو موکت من نمیتونم ببینمشمن دیگه نمیخوام زنده بمونم 😢💔