من تو ی استان خیلی دور ازخودمون درس میخونم منو وارد ی اکیپ کوچیک کردن همکلاسیا ک یکی ازدوستای همکلاسی ک پسر هست ی موجود عجیبه بین اون همه ادم از روز اولی ک دیدمش ناخوداگاه دلم میخواست فکرمو و اتفاقایی ک واسم میفته برم بهش بگم درحالی ک شخصیت خیلی جدی هستم و اصلا باکسی صمیمی نمیشدم حتی همکلاسیا
بعد چند مدت پسره گفت من نیروی عجیبی دارم اینده رو میدونم مثلا پیام میداد میگفت این هفته خیلی مواظب خودت باش و همون هفته اتفاق عجیب میفتاد واسم ک میخواستم خودکشی کنم
یا تودلم بهش فکرمیکردم سریع پیداش میشد
هروقت میدیدمش خیره میشد ی جا باچشم باز هرچی دست جلو چشش تکون میدادیم یاصداش میکردیم عکس العمل نشون نمیداد انگار اونجا نبود
ی وقتایی مثل فرشته هامیمونه الان ی مدتع شبیه شیطان شده خیلی ازش میترسم مطمئنم ادم نیس تهش گندش درمیاد
اینم بگم اون اکیپ پاشیده شد ولی منو این همچنان در ارتباطیم