سلام اینهایی که میگم حقیقته و تو شهر ما اتفاق افتاده.
اولی: یه مردی بود که زن قبلیشو زیاد اذیت و آزار میداد و کتک میزد. حالا نمیدونم زنش طلاق گرفت یا مُرد و نپرسیدم اما بعد از اون یه زن از کوردها آورد. بعد چند روز خواست اونم کتک بزنه فکر کرد مثل قبلیه مظلومه! زن کروده از یقه و گوش مرده رو گرفت کشون کشون برد تا دم یه چشمه وسط شهر و با چوب و مشت و لگد افتاد به جونش. نتیجه این شد که الان سربه راه شده و زنشو دوست داره و نازکتر از گل بهش نمیگه 😂
دومی: هم از روستای اطراف بود. میگن دو تا زن قبلش داشت که با کتک و آزار به کشتنشون داد. اینو خوب نمیدونم. واسه ازدواج سومی رفت از عشایر اطراف دختر بگیره. یه دختر جوون و خوش بر و رو بهش نشون دادن. روز عروسی رفت که عروس رو بیاره. خواهر عروس رو بهش قالب کردن. اینم اومد اعتراض کنه همون جا چندتا تفنگ گذاشتن پس کلهاش گفتن یا میبری یا میمیری! اینم دیگه ناچار دلبرخانوم رو آورد و الان بهش نازکتر از گل نمیتونه بگه. چون دلبر خانوم اندازه دو تا مرد هیکل داره و له و لوردش میکنه. 😂
تمام
ببخشید نمیتونم به پیام ها فعلا جواب بدم. پوزش میخوام 🙏🙏🙏