اره
دووم ندارن
یا پر از عذاب و زجرن
یبار یکی از بچه های دانشگاه شرط بست
سر چی؟
سر اینکه یکی از استادا رو از راه بدر کنه
چرا؟
چون حتی تو چشم هیچ دختری مستقیم نگاه نمیکرد ، نازوعشوه روش تاثیر نداشت و محل نمیذاشت ، از عشق به زنش و علاقش به زندگیش میگفت، خوش برورو و ظاهر اراسته و خوب داشت و قد و هیکل خوب. وضع مالی قابل قبول
اینم گفت مخشو میزنم و زد
نتیجه چی بود؟
استاده رو مجبور کرد زن حامله ی هشت ماهه شو از خونه بندازه بیرون اینو ببره تو خونش
بعدش تا شیش هفت سال سر همه ی کلاسهای استاده میشست از ترس اینکه یکی مثل خودش پیدا شه
استاده ابروش رفته بود و تا ده سال بعد که ما رفتیم دانشگاه این قصش دهن ب دهن میپیچید و همه از رندگیش که چه گندی زده خبر داشتن و خیلیا شاید بخاطر همین باهاش درس بر نمیداشتن
نه عزت خاصی داشت دیگه نه ابرو
نمیدونم دیگه اونا چی شد زندگیشون