2777
2789
عنوان

کومک کنید چیکار کنم الان

113 بازدید | 12 پست

سلام من الان تقریبا ۶ماهه عروسی کردم با مادرشوهرم یجا زندگی میکنیم من ۱۸سالمه و سوهرم تک پسره دوتا خواهرشوهر دارم که مجردن خیلی باهم خوبیم فقط مشکلم اینه که مادرش زیادی سوال میکنه میخوایم برین بیرون کجا چرا نرین الان چرا میرین خودش تنها بره و اینا یا کلید خونم دارن دوبار وقتی نبودیم اومدن ظرفاشون که خونمون بوده برداشتن حتی دوبار در خونمون نیمه باز بود و بغل شوهرم تو سالن بودم و ل.خ..ت که پدرشوهرم درو باز کرد اومد تو سریع رفت دید ولی من ناراحت شدم یبارم خواب بودیم دیدیم یکی تو خونمون راه میرع پدرشوهرم بود دنبال بیل میگشت 🤔 حالا اینا به کنار شوهرم اصلا نمیذاره به غیر مامانم و بابام کسی بیاد خونمون خاله و دختر خاله های خودش ۲۴خونمونن ولی خاله و دختر خاله های من نه اونم چرا چون مامان و باباش دوست ندارن و مامانش واسه هرچیز کوچیک و الکیی قهر میکنه منم اصلا اجازه ندارن تنها برم بیرون مامانم با ماشین بیاد دنبالم ببره برسونم در خونه حتی مدرسم الانم زورم مبکنن بچه بیارم و من میخوام برم دانشگاه حالا من واقعا مردد به ادامه زندگیم شدم هرجا بخوام برم از شوهرم اجازه میگیرم باز برم پایین باید یک ساعت به اونا توضیح بدم که کجا میرم با کی میرم چرا میرم کی میام دوسه بارم به شوهرم گفتم فایده نداره یا اینکه هرچی برای خونمون بخره برای پایینم میخره خب حالا وظیفشه ولی وقتی دونفره بیرون میریم من میگم پول زیاد خرج نشه نمیخواد کباب بخوریم ساندویچ بخوریم می‌ره میاد میبینم ۶تا خریده میگم سیب زمینی بخر میگه برو از پایین بگیر من دوست ندارم خب خواهرش یجوری نکا میکنه و ۶تا سیب زمینی میدن میگ بسه ؟خرجی که اصلا میگه هرچی میخوای بگو خودم میخرم اگه جایی بخوام برم باید یا با خودش برم یا با ابجیش تنهایی نمیشه حالا تا هفته پیش قابل تحمل بود مامانم بود الان مامانم برای همیشه رفتن عراق زندگی کنن حتی الان ۲ روزه از خونه بیرون نرفتم نمیدونم بخدا دلم میخواد طلاق بگیرم ولی دوسش دارم و از این مشکلاتم خسته شدم واقعا

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

والا چی بگم

من مامان بابامم نمیپرسن کجا میری

دخترم، نام کاربری دیگه ای ب ذهنم نرسید. باتشکرمیگن زوزه باد ؛ صدای فریاد آدمایی هستش ک سکوت کردن:)      «وقتم برام خیلی مهمه، با جواب دادن به بعضی از ادما حرومش نمیکنم»... ☆
باهاش حرف بزن همه مشکلاتتو بگو و بگو اگر برطرف نکنیش ازت جدا میشم و به هیچ وجه بچه نیار به هیچ وجه ه ...

همه رو گفتم گوش نمیکنه خیلی هم شکاک تشریف دارن ونمبشه میگه اگه بچه نیاری دانشگاهی خبر نیست 

دلم میخواد طلاق بگیرم من خیلی دنیام باهاش فرق می‌کنه من عاشق ترم هوایی اتاق فرار کافی شاپ و ... شوهرم میگه نه من دوست ندارم بریم اینجور جاها من واقعا ارزو دارم تا مجرد بودم مامانم نذاشت الانم ..


همه رو گفتم گوش نمیکنه خیلی هم شکاک تشریف دارن ونمبشه میگه اگه بچه نیاری دانشگاهی خبر نیست 

اون نمیتونه نذاره بری دانشگاه اجازه تحصیل زن دست مرد نیست ولی اگر اینجوریه تا سنت کمه جدا شو آدما به هیچ وجه تغییر نمیکنن و با مشاوره و راهکار یه مدت الکی وقتت تلف میشه یه مدت ظاهرا الکی یکم بهتر میشه و در آخر به ذات و شخصیت خودش برمیگرده و روز از نو روزی از نو با این تفاوت که چند سال از بهترین سالهای عمرت حروم شده و ممکنه یه بچه هم بمونه رو دستت

شما کم کم با کمک مشاور میتونی فرمون زندگیتونو به دست بگیری

البته نه یک شبه

چندسال طول می‌کشه

کسی هم بخاطر ترن هوایی و اتاق فرار نباید طلاق بگیره

در مورد تحصیل هم اگر همسرت بچه میخواد بیار البته اون فکر می‌کنه بچه دار بشی وقت دانشگاه رفتن دیگه نداری

دانشگاه الکترونیک دانشگاه آزاد ثبت‌نام کن بدون کنکوره هم درست رو میخونی هم بچه داریت رو‌میکنی 


میشه واسه اموات خودت و بابای من یه فاتحه بخونی🙏؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز