وای من یه بار رفتم تو یه شرکت ، صابشرکته میخواست ب کارمنداش بگه فاکتور ... فا.ک اولشو غلیظ میگفت
همه جا دوربین گذاشته بود
من ۴روز رفته بودم اونجا برام تولد گرفت
بعد هی منو میبرد تو اتاقش درو میبست بعد صفحه مانیتورو ریز کرده بود ک من نزدیک شم
روز چهارم دیدم دستشو گذاشت رو دستم ، دستمو کشیدم
گفتم شاید اتفاقی دستش خورده
بعد دستشو گذاشت رو پام . گفتم دستتو بردار
بعد از اتاقش درومدم گفتم گوشیم زنگ میخوره
حسابدارشم یواشکی تو گوشیش برام نوشت ک اینجا نمون
ب نامزدم گفتم زنگ زد قهوه ایش کرد . گفت زنتو بیار دستمو بذارم رو پاش و ... ولی درومدم خیلی حالم بد شد . ینی میموندم بلا سرم میاورد