مادرشوعرم زن خوبیه ولی خیلی پیگیر زندگیمه
دیروز جمعه شوهرم هفت صبح با دوستش رفت کاری داشتن تا ظهر هفت صبح دم در درو باز کرده ببینه کجا میرم دیدشون بوقم زدن بش دوسشم دیده
دوباره بچت خواهرشوهرم خونم بوذ ظهری رفت شنیدم آرومم پرسید دایی نیومد بعد که گفتش نه زنگ زد به خودم حامد کجا رفته با کی رفته منم اسمشو گفتم ولی نگفتم برا چه کاری دوباره شب شوهرمو دیده گفتش کجا بودی چه کردی شوهرم گفتش تو که صبح دیدی از زنمم پرسیدی دیگه چته دوباره راضی نشد روز بعد از بچمم پرسیده بابات دیروز کجا بود 😳😳😳😳😧😧😧😩. پسرم جواب سر بالا ذاد