خانه دارم راضیم اوایل ازدواجم کار گردم که چند ماه بعد باردار شدم شدم خانه دار،یه مدتم تو خونه لباس نوزاد میفروختم ، چهار ساله ازدواج کردم، با یچه سرگرمم، خونه رو تمیز میکنم، لباسا میره ماشینن،ظرفا هست غذا پختن هست, هر شبم میزم پیاذه روی و پارک با دخترم، کتاب میخونم فیلم و سریال میبینم، با شوهرم و دختر میریم خرید خونه یا میریم بازار گردی ،پیک نیک، گاهی قایق سواری و شنا تو دریا، کیک میپزم وشیرینی، خباصه وقت نمیمونه واسم چشم میزارم پنجشنبه هست جمعه ها همسرم هست خونه بیشتر کتار همیم بازی میکنیم با یچه ، هر شب هم یه بچه میخوابه نه و نیم سریال میبینیم با هم میوه و چایی و تخمه، حرف میزنیم، میگیم میخندیم، خلاصه میگذره ، عیدا میرسم شمال رشت خون خانوادمون، الیچبته من حوصلم سر بره میرم مسافرت، ارایشگاه میرم ناخونکار میرم، دیگه خیلی بی حوصله شم میبره خرید لباس و ارایشی اوکی میشم، اینا کارای منه، ساکن کیش هستم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
