سلام عزیزان،
شبتون بخیر باشه.
امشب به صفحه ای از کتاب (تکه هایی از یک کل منسجم) برخوردم، که باتوجه به تاپیکای نینی سایت فک کردم شاید بد نباشه به صورت فایل صوتی در اختیارتون قرار بدم.
میدونین خانوما ما خیلی توانمند و قدرتمندیم
همزمان میتونیم بیرون کار کنیم، خونه دار باشیم، دوران بارداری و زایمان و تربیت فرزندامون رو برعهده بگیریم، درس بخونیم و...
خیلی برام جای افسوس داشت که موجودی با اینهمه قدرت صرف اینکه نمیتونه ذهنش رو کنترل کنه، انقد از تکه یا ازار یه فرد درمونده بشه که شروع کنه تاپیک زدن و تا روزها و حتی سالها درگیرش شدن.
برای همین شروع کردم به کتاب خوندن و پاسخی برای تمام گره های کور روانیم پیدا کردن
ازین به بعد میخام تمام چیزهای جالبی که میخونم رو باهاتون تو همین تاپیک به اشتراک بزارم.
این قسمت راجع به مسئله درگیری روانی و جنگ با ادما در ذهنمون صحبت میکنیم.
اینکه چرا باید کار و کلام یک فرد انقدر قدرت داشته باشه که ذهن و روان منو مدتها درگیر و ازارده کنه و درآخر مستاصل از همه جا به تاپیک زدن رو بیارم.
جوابش یک چیزه
ما در ذهنمون به اون ادم قدرت و معنا دادیم
ما خودمون رو قربانی فرض کردیم
ما دنبال جلب تایید و محبت از دیگرانیم و برای همین در اون لحظه اجازه دادیم اون فرد خوردمون کنه و حالا که شب شده ما موندیم و روح نالانمون که از ما شاکیه چرا منو گذاشتی خار کنند