دوستان همسر من یه دختر خاله داره یه جور نامتعارفی همسرم زیادی بهش بها میده اونم با پسر خالش ک پسر خاله شوهر منم میشه ازدواج کرده و یه بچه داره من اوایل زیاد اعتنا نمیکردم اما الانا میبینم واقعا دیگ شورش دراومده
اون اوایل ک باهم تازه آشنا شده بودیم همش منو با اون مقایسه میکردم، ازش تعریف میکرد ک چی فلانیم مثل تو قدش بلنده فلانی ام ت موقعیت مشابه تو بزرگ شده و از این حرفا اخرش من طاقت نیاوردم ی سری بهش گفتم ت دهتر خالتو میخاستی گردن نگرفت گفت نه مث برادر خواهریم و این چرت و پرتا
بعدا فهمیدم تو دانشگاهم با این دختر خالش همکلاسی بودن یعنی شوهر من اول دانشگاه آزاد مهندسی صنایع میخونده بعدا انصراف داده رفته پیام نور رشته ای ک دختر خالش میخونده رو خونده و همکلاس شدن
از یه آشنای دوری شنیدم ک اره قبلا میخواسته اونو ولی چون اون یکی پسر خاله پیش دستی کرده این خودشو کشیده کنار
بخدا رفتاراش خیلی رو مخه من تازه عقد کرده بودم ی شب اینا اومدن خونه ی پدر شوهرم مهمونی (تهران زندگی میکنن) شوهر من با وجود اینک برادر و پدر دختره پایین بود پرید رفت پارکینگ چمدونای اونو اورد بالا بعدشم ک مدام تو آشپزخونه با هم پچ پچ میکردن من تنها نشسته بودم تو پذیرایی
حتی کت شلوار عروسی رم اصرار کرد ک باید بریم از تهران بخریم رفت و با نظر اون کت شلوارشو خرید یعنی من هر چی نظر میدادم میگفت نه و دختر خالش هر چیو تایید میکرد اینم اوکی میداد
چند روز پیشم واستاده بود تو کوچه داشت باهاش تلفنی حرف میزد خیلی بهم برخورد
هر چیم میگم میگه تو ذهنت مریضه، نمیدونم شاید واقعا الکی شکاکم😔میشه بگین ت همچین موقعیتی چطور باید رفتار کرد