دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

خجالت چرا😘

قدیم نیس که ما یادشون بدیم

ماشاالله بچه های الانوهمه میشناسن😎

دخترم سه روز پیش به بابام گفت ی قلک بخربرام،

الان بابام سه بارم بیاد میگه پول بده،یبارم بیاد،ده بارم بیاد

مامانمم که جلوچشمشه،هی میگه مامان جون پول بده🤣🤣🤣🤣

تو سه روزنصف قلکش پرشده😂میگه این پرسه یکی دیگه میخرم

اینطوری پیش بره پول خرید عیدمونوجمع کرده🤣🤣🤣

منم اولش یه جوری شدم،امادیدم وقتی میگه پول بدین مامان بابام قهقهه می‌زنن

گفتم هیچی ارزش نداره اینطوری نخندن😍😍

تازه اون یکی نوه هامیان،میبره قلکوقایم می‌کنه میگه اگه ببینن میگن برا ماهم بخر،اونوقت پولای منو میده به اونا🤣🤣🤣

من اصلا درک نمی کنم افرادی که زبون تندی دارند 

نمی دونم عمدی می گن یا حواس شون نیس و درک نمی کنن حرفی که می زنن

باید به اینجور افراد دلداری بدیم 

درسته بچه داشتن خیلی قشنگه

 ولی ماها که داریم می فهممیم  مسئولیت ش هزاران برابر قشنگی ش

که  بعضی وقتا لذت شو فراموش می کنی 

اینقد که من خیلی جاها خودمو می کشم کنار می گم خدایا سپردم ب خودت فقط هوا شونو داشته باش من بنده توام

چند وقت پیش ی اتفاقی پیش اومد که شد سرتاسر خیر و برکت زندگی م

 ی جای دیگه .... بعدش همش شد خدا خدا خدا

ی ظهر که خسته و.... از سر کار رسیدم 

رفتم اتاق دخترا 

دختر کوچیکم گفت مامان ی خوابی دیدم ترسیدم بیدار شدم

گفتم چی

گفت خواب دیدم یکی ما رو دنبال می کنه منو آجی جیغ زدیم 

فرار کردیم یکی صدامون زد

رسیدیم ب یه پناهگاهی رفتیم قایم شدیم

بازم صداش می اومد با هامون حرف می زد...

من یهووو بیدار شدم آجی رو صدا زدم

دیدم صدای قرآن و اذان میاد مث  همون صدای تو خوابم بود

مامانی ...

اینقد بوسش کردم

گفتم این بهترین خوابی بود که دیدی برات نمی تویسم که همیشه یادت باشه

شما در پناه خدا و قرآنی

دلم تکون خورد کنار گذاشتم ترس و ناشکری ....

 و پشتم قرص و محکم شد...

چون مسجد کنار خونه مونه قشنگ صدای اذان تو اتاق بچه هام میاد

اون لحظه ب خودم و خدا قول دادم

.دیگه نگران نباشم چون خدا رو رو داریممم غم نداریم 

نمی دونم چزا یهووو اینو نوشتم  چون دلواپسی شو درک می کنم

خودم روزی صد بار مرورش می کنم انرژی بگیرممم

😅😅

چطوری خونسرد بودی😱

دقیقا😁

بدنم مورمورشد،چه خواب قشنگی😍😍

بعضیا چه سنگدلن،اخه چجوری به خانم به خاطر بچه دار نشدنش متلک بگن. 😔😔😔

انشالله به خوبی عمل بگذرونین.

اگه لایق باشیم دعا میکنم به سلامتی ازاتاق عمل بیاین

🤣🤣🤣🤣وای راست میگه، پول پخش میشه.. پسر منم قلک داره،بابام پول میذاشت براش هر وقت میدید میگفت پول داری؟به یکی دوتا هم قانع نبود 😁😁قایمش کردم،نبینه. 

😂😂

حالا که اینجوری گفتی قلکشو بیارم دم دست پس🤪🤪🤪🤪

رها وقتی دخترم این خواب رو برام تعریف کردم

چند وقتی بود فقط ی مرده ی متحرک بودم

هیچی حالیم نمی شد  شب روز..‌‌‌..

اصلا راجبش با هیچ کی حرف نزدم....

ناامید نبودم ولی زنده هم نبودم

اصلا هیچ وقت دوس ندارم راجبش حرف بزنم

هیچ وقت

رها واکنش بدن من تو مواقع بحرانی اینجوریه 

کلا یجوری رفتار میکنم که انگار اتفاق خاصی نیفتاده و اوضاع رو مدیریت میکنم 

طوری رفتار کردم که پسرم اصلا نترسید

تو راه بودیم که شوهرم زنگ زد فهمید بیرون هستیم هی سوال پرسید دیگه مجبوری گفتم داریم میریم بیمارستان 

 گفتم پسرمون سر درد داره می‌خوام ببرمش دکتر

بیمارستان تو مسیر بود گفت پس بیان من دفترچه بیمه رو بدم بهت

اومد بیرون چشمش افتاد به دست پسرم 

رنگش مثل کچ شد 

ولی مجبور بود برگرده سرکار

من تنهایی پسرمو بردم بیمارستان  

 بعد یکساعت همسرم مرخصی گرفت اومد بیمارستان 

حالا دو تا مریض داشتم 

شوهرم فشارش افتاده بود و حالش بده بود

پسرم هم دستش آویزون مونده بود 

حالا دخترم هم کوچیک بود گریه میکرد

دخترمو اقوام اومدن بردن 

من و شوهرم موندیم اونقدر الکی خندیدم که شوهرم حالش بدتر نشه

اون روز عین کوه محکم بودم 

ولی بعد سه روز چنان حالم بده شد که نگو 

انگار تمام بی قراری ها و نگرانی های که بروز نداده بودم عین یه کوه سنگین رو تنم آوار شده بود 

خیلی دلش شکسته 

گاهی برام تعریف می‌کنه منم ناراحت میشم و دلداریش میدم 

ا