سلام بیاید از قصور پزشکی که خودتون یا اطرافتون دیدی بگید خودم بگم اولیشو عمه ام بچه دار نمیشد خیلی دکتر رفت تا تشخیص دادن مشکل چیه بعدش بچه دار شد ۱۵ سال بچه دار نمیشد بعدش دکتری که تشخیص داد مشکل رو تو زایما سزارین راه پریودی رو با راه ادرار جابجا کرده بود باهم یعنی این بیچاره از راه ادرار پربودش میومد جیغ میکشید و زجر میکشید تا رفتن دکتر تشخیص داد عملش کردن دوباره حالا سربچه دومش .......
البته اینم بگم نه اینکه اصلا باردار نشه نه اتفاقا باردار میشد بچه هاشم تا ماه نهم بودن وقتی زایمان میکرد بچه ۲۴ ساعت زنده بود و میمرد چهارتا بچه اینجوری ازش مردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دندونم درست کردم از زمانی که روکش گذاشتم درد وحشتناک داشتم دکتر قبول نمیکرد ده تا دکتر رفتم تا با تشخیص همشون روکش دراوردم الانم چندتا دکتر گفتن دندون کلا اسیب دیده باید بکشی ایمپلنت کنی دکتریم که عصب کشی کرده قبول نمیکنه
فقط 12 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمیدونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم 🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان ❤️
شوهر عمه ام که بیست و هفت سالش بود آمپول اشتباه زدن و فوت کرد و عمه ام تو سن بیست سالگی با پنج تا بچه قد و نیم قد بیوه شد 😓
آرزو دارم ناخواسته به دست آوری آن چيزهايی را که خواسته هایت هستند… آن گونه که با خود بياندیشی : آيا کسی برايم آرزويی کرده است … ؟! هی پاک می کنم… هی می نويسم… املايم بد نيست ! از تکرار اسمت لذت می برم… ولی تو مرا جا گذاشتی بین اینهمه هیاهوی زندگی😓