من با ی پسری حرف میزدم ب عنوان رل نه رفیقم نه همینجوری من اون موقع عاشق کس دیگه بودم ولی فقط با این درد و دل میکردم اونم وقتایی ک کات میکردم با اون
الان دیگه نه ماهه کاتم و کلا از زندگیم رفته و حسی بهش ندارم خلاصه از این بگذریم
دیشب یهو دیدم پسره ک باهاش درد و دل میکردم بهم پیام داده چطوری ،کجایی بی معرفت بد جوابشو دادم زد همینجوری داشتیم حرف میزدیم گف درستو سری امسال بپیچ دیپلمه رو بگیر بیا پیش خودم گفتم خیلی دوس دارم ولی من مثل تو درس خون نیستم گفت ی چی بگم خوشحال شی گفتم چی گفت اومدم همون دانشگاه شهر خودمون آزاد از فرهنگیان انصراف دادم اومدم حسابداری،بیای پیش خودمی، خودم هواتو دارم بدش گفتم خیلی برام ارزش داره این حرفت ممنون ک بر فکری و اینااا گفت رفیق از تو عزیزتر ک ندارم بد گفتم رفیق؟؟؟یعنی الان باید منم صدات کنم داداشی؟؟بهت بگم چاکرمب مولا😂بدش خندید گفت از دست تو منظورم از رفیق یعنی اینکه خیلی راحتم باهات
بد ازش پرسیدم کسی تو زندگیته یا نه گفت ازدواج کردم ب شوخی بد خندید
خلاصه خیلی حرفا زدیم
با این چیزایی ک تعریف کردم ب نظرتون پسره خوشش میاد ازم یا نه؟؟
راستی گفت بزرگ شدی یا نه براش عکس بدون ادیت فرستادم بد دید گفت بنازمت همونجوری فسقلیی
گفتم پشیمون نشدی گفت میخواستم بشم همون اولا میشدم آخه اولا هم من تورابطه بودم هم مامانم سخت گیر بود اونم خیلی
حالا نظرتون چیه؟؟حسی داره ولی نمیگه بهم؟؟
بد ازم پرسید مامان چطوره اوکی شده گفتم اره و ایناا..
خوشش میاد ازم یا نه؟؟
