2777
2789
عنوان

افسردگی

179 بازدید | 16 پست

خانوما برا افسردگی و بی انگیزگی اگه راه کاری دارین بگید .همه چی برام بی معنی هس .هیچ چیزی عمیقا خوشحالم نمیکنه .رفتم دکتر 6ماهه سیتالوپراو ترانکوپین میخورم اصلا تو حال درونیم تاثیری نداره 

برو تو کارای امدادی یا پرستاری از بچه های بهزیستی داوطلب شو. وقتی مشکلات دیگران رو ببینی بهتر میشی. مخصوصا اگه بتونی کمک هم بکنی که دیگه بهتر.

و این منم، زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد🍁

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این قرصای کوفتی نخور    خودت دکتر خودت باش    ورزش کن  شاد باش    ...

چندسال مبارزه کردم ک دارو نخورم و ایمان داشتم ک اراده انسان میتونه همه چیزو درست کنه براهمین تلاش کردم خودم غلبه کنم اما نشد و بچم دختره کوچیکه ن از لحظاتش لذت بردم ن فهمیدم چجوری بزرگ داره میشه و رفتارام روز ب روز باهاش داره بدتر میشه دلم برا بچم سوخت نخاستم آسیب ب روانش بزنم یا باهاش بداخلاقی کنم.شوهرم میزنه و خفه میکنه و خانوادم کلا رهام کردن پشتوانه ندارم هر کاری میکنم حال درونیمو خوب کنم و محکم و قوی باشم بازم  کم میارم 

برو تو کارای امدادی یا پرستاری از بچه های بهزیستی داوطلب شو. وقتی مشکلات دیگران رو ببینی بهتر میشی. ...

اتفاقا روحیه حساسی دارم با کمک کردن و محبت کردن خیلی حال دلم خوب میشه اما شوهرم نمیزاره بیرون دربیام،چون مادرشوهرم اینا خیلی بی اخترامی و توهین میکنن من کم میرم ،شوهرمم خیلی دوستشون داره و وابسته هس براهمین اونجا نمیرم همه جا و همه کس رو قدغن کرده میکه خونه مامانم نمیای جای دیگم پس حق نداری بری،کلا تنهام .فامیل و دوستام دور هستن راه دور ازدواج کردم 

اتفاقا روحیه حساسی دارم با کمک کردن و محبت کردن خیلی حال دلم خوب میشه اما شوهرم نمیزاره بیرون دربیام ...

منم راه دورم. باید راه و روشت رو با خانواده شوهرت عوض کنی. می دونم سخته ولی فقط اینطوری به زندگی برمی گردی. من خودم هم مثل توام. از مادر شوهرم، پدر شوهرم و خواهر شوهرم متنفرم. سال های اول خیلی بهم سخت می گذشت توهیناشون ولی کم کم یاد گرفتم حرفا و کاراشون رو به یه ورمم نگیرم. اونا هم وقتی دیدن من دیگه نمی رنجم وا دادن. ولی تا دلت بخواد کارایی می کنن که بسوزم. منم عوضش تو دلم بهشون می خندم و تحویلشون نمی گیرم. به شوهرمم غر نمی زنم دیگه که ننه ت اینو گفت، خواهرت اونو گفت. چون بیشتر سر لج می نداختمش و اونم طرف خانواده ش رو می گرفت. ولی از وقتی رویه م رو عوض کردم، شوهرمم بهتر شد. شاید باور نکنی ولی شوهرم تا حالا چند بار بخاطر من باهاشون دعوا کرده و گفته احترام زنم رو نگه دارین.

و این منم، زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد🍁
منم راه دورم. باید راه و روشت رو با خانواده شوهرت عوض کنی. می دونم سخته ولی فقط اینطوری به زندگی برم ...

قبلا شوهرت رفتارش در مقابل بی احترامیاشون چجوری بود ؟منم ی اخلاقی دارم جواب نمیدم جنجال هم نمیکنم ،اما واقعا میمونم با شوهرم چیکار کنم ،یه بار میگه زنداداشم با عرضه هس یجوری رفتار میکنه همه بهش احترام میزارن زن من ساده هس بی عرضه هس بخودش ارزش قائل نیس.یه بار میگه تو وظیفته بیای اونجا هر چی هم دیدی ب روی خودت نیاری.بعد خودش میبینه اونارو تحویل میکیرن مارو تحویل نمیکیرن میاد سرکوفت میزنه میکه از بی عرضگی توست 

قبلا شوهرت رفتارش در مقابل بی احترامیاشون چجوری بود ؟منم ی اخلاقی دارم جواب نمیدم جنجال هم نمیکنم ،ا ...

والا شوهر من خودش خیلی باعث این شد که احترامم رو نگه ندارن.عادت داشت خونه ی مامانش تا یه چیزی میشد باهام قهر کنه و محلم نذاره. منم تازه عروس بودم و خیلی می سوختم و اونموقع ها خیلی گریه می کردم یا با خودش دعوا راه می نداختم. والا من یکی، دو بار از آشپزی م ایراد گرفتن و منم گفتم پسرتون می دونست من زن خونه دار نیستم و آشپزی م در همین حده. یکی، دو بارم شوهرم جاریام رو به رخم کشیده با خنده و شوخی گفتم اگه زن خونه دار می خواستی خب یکی اونجوری می گرفتی. من همینم می خوای بخواه، نمی خوای نخواه. به نظرم یه بار که شوهرت بهت گفت بی عرضه و اینا یه دعوای اساسی باهاش راه بنداز که دیگه بقیه هر چی میگن سکوت می کنم، تو یکی لااقل بفهم منو. بعضی وقتا باید افسار شوهرت رو بکشی. نه رو حرفای خونواده ش ها، رو حرفای خودش باهاش بحث کن. بهش بگو که ازش توقع نداری اینطوری باهات حرف بزنه. بعدم یکی، دو روز قهر باش و محلش نذار تا منتت رو بکشه. 

و این منم، زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد🍁
چندسال مبارزه کردم ک دارو نخورم و ایمان داشتم ک اراده انسان میتونه همه چیزو درست کنه براهمین تلاش کر ...


منم حرف تو را میگفتم ولی اراده قوی کردم   پیش رفتم   تونستم   اینا همش حرفه   یه جایی واقعا شاید نسه    ولی خیلی مواقع    خودت بخوای میشه

میخوای باهم حرف بزنیم  ؟

استرس و اضطراب داری؟

والا شوهر من خودش خیلی باعث این شد که احترامم رو نگه ندارن.عادت داشت خونه ی مامانش تا یه چیزی میشد ب ...

اخلاقی نداره حرف گوش بده چیزی بر خلاف میلش یا اون ترسیم های ذهنیش باشه میزنه ،همیشه باید بگم تو راست میکی ،و این موضوع خیلی داره آزارم میده 

منم حرف تو را میگفتم ولی اراده قوی کردم   پیش رفتم   تونستم   اینا همش حرفه   یه ...

شما هم افسردگی و اضطراب داشتی؟

اره عزیزم کی بهتر از خانومایی مثل شما ،اینجام ک با شماها صحبت کنم و از همه بریدم الان ک اینجام جز خدا کسی برام نمونده ،اره گذشته ها خیلی بد میزد سرم اینارو چندبار شکوند ،براهمین هر موقع یاد گذشته میفتم حالم بد میشه استرس میگیرم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792