خودم نیستم من ازدواج کردم
دختر و پسری ۶ ساله همو میخوان ولی یکساله باهم دوست شدن و تو رابطه ان
و پسره خیلی عاشق تره و در مورد رابطش به کل فامیل گفته ولی به خاطر شرایط درسی دختره جلو نمیاد البته شرایط اقتصادی هم ثبات لازم رو نداره
خانواده دختره تعصبی و حساسن
به خاطر همین وقتی دختره رفته مشهد مسافرت پسره هم میره خونه دختر خالش که مشهده
دختره به بهانه حرم شب رو میپیچونه و چون تو پارک ممکن بوده کسی گیر بده به اصرار پسره و اصرار صاحب خونه ساعت ۱۲ شب میرن خونه دختر خاله پسره تو اتاق تا اذان صبح
شما بودین در مورد همچین دختری چه فکری میکردین؟
عاشق یا هرزه؟