من پی دی اف حتی چاب اول مال قدیمم بوده خوندم هیچوقتم مشکلی نداشته .و بعد بعضیا شرایطشو ندارن بخرن
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
این دوتا رمان کلاسیکه سبکش ولی اینقد عالیه که اگه دو صفحش رو بخونی نمیتونی دست ازش برداری،در کل بامداد خمار درمورد دخترییه که پدرش آدم خیلی کله گنده اییه و مثل خان میمونه،و عاشق یه پسر فقیر وبیپول میشه بخاطرش از همه میگذره بعد ازدواج اتفاقات باور نکردنی براش میفته که دیگه دیره
من هرچی بلدم پولیه دانلود کردنش ولی ارزونه چون رمانای قشنکین چرتو پرت نیستن
رمان هوران رو خوندی؟
2سال خواننده ی خاموش بودم🤌🏻 . یه صلوات میفرستید برایِ حل شدنه مشکلاتم؟ 🥺 محتاجم به دعاهاتون😞 عاشقِ سریال دیدن، پیتزا،پاندا، رمان💜 رمان عاشقانه ی ایرانی اگه بهم معرفی کنید ممنون میشم(ترجیحا غمگین نباشه😁) عاشقِ کشورم،زبانم* اگه دیدید از کلماتی استفاده کردم که اروپایی بود تذکر بدید بهم🤌🏻*یه چیزه دیگه کاربری چند نفرس، یه دانشجویه نوزده ساله، یه مامانه 26ساله و یه دبیرستانیه خرخون🤓🤌🏻
نمیدونم نویسندش کیه خلاصشو خوندم قشنگ بود، ولی پی دی افش گم و گوره اصلا نیست
2سال خواننده ی خاموش بودم🤌🏻 . یه صلوات میفرستید برایِ حل شدنه مشکلاتم؟ 🥺 محتاجم به دعاهاتون😞 عاشقِ سریال دیدن، پیتزا،پاندا، رمان💜 رمان عاشقانه ی ایرانی اگه بهم معرفی کنید ممنون میشم(ترجیحا غمگین نباشه😁) عاشقِ کشورم،زبانم* اگه دیدید از کلماتی استفاده کردم که اروپایی بود تذکر بدید بهم🤌🏻*یه چیزه دیگه کاربری چند نفرس، یه دانشجویه نوزده ساله، یه مامانه 26ساله و یه دبیرستانیه خرخون🤓🤌🏻
کاری با پی دی اف و خریدن ندارم پی دی اف هم اگه میخونی رمان یا کتاب خوب بخون از نویسنده ...
من عاشق این نویسنده هام .نیچه که دیگه اصلا نگم
خودمم بیشتر سعی میکنم از همین نویسنده ها بخونم .ولی خب پی دی اف هم گاهی سخت گیر میاد .بیرون رفتن اجازه ندارم برم .وگرنه هروز فک کنم ولو بودم تو کتابخونه😊
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت